بلوچستان: یک واقعیت با وجوه متعدد ستم و استثمار

http://matlan-w.blogspot.com/2020/09/blog-post_41.html

زینب تنها ده سال داشت. کودکی بلوچ، که مانند بسیاری دیگرشان، «ناگزیر» طول عمرشان کوتاه است اما روایت رنج‌شان خیر. «طبیعی است»! روزمره‌ترین فعالیت‌ها، در آن‌جا و برای آن‌ها مساله مرگ و زندگی است: آَشامیدن، شستن، شنا کردن… خلاصه هر آن فعلی که نسبتی با آب برقرار کند. جایی که برکه‌ها و هوتگ‌هایش پیکر کودکان را فرومی‌کشد و گه‌گاه دست و پای آنان را می‌دزدد، عجیب نیست که آب رنگ خون داشته باشد. بله! آن‌چه در نظر اول روایتی به سبک رئالیسم جادویی به‌نظر می‌آید، درواقع رنج روزمره روستاییان بلوچ است.

زینب ده ساله بود. در یک روستا به نام جکیگور. این روستای کم آب در فاصله کمی از سدِ پر آب «پیشین» – که به‌دلیل پر آّبی سرریز شده- قرار دارد. زینب برای شستن لباس‌ها و آوردن آب به رودخانه حوالی روستا رفته بود و غرق شد. پدر زینب پایان داستان واقعی زینب را این‌گونه روایت می‌کند: «با هزار زحمت زینب را از آب بیرون کشیدیم. بلافاصله با خودروی یکی از اهالی روستا دخترم را به درمانگاه رساندم. در طول مسیر زینب دو بار چشم‌هایش را باز کرد و نگاهم کرد تا این‌که در آغوشم جان داد»[۱]

غرق شدن در رودخانه‌ها و هوتگ‌ها، حمله گاندوها و نقص عضو و مرگ، مشکلات گوارشی ناشی از مصرف آب‌های آلوده تنها بخشی از ستم سیستماتیکی است که بر زنان، مردان و کودکان بلوچ روا داشته می‌شود. در این یادداشت با تمرکز بر مساله بی‌آبی در بلوچستان تلاش می‌کنیم به مبنای این ستم‌های چندجانبه غیر ضرور بپردازیم و رویکرد و پرداخت سیاسی درست به مساله را پیش رو بگذاریم.

زیربنای ستم بر بلوچ‌ها: بحران مدیریت یا بحران ساختار

بنا به گفته مدیر عامل آب و فاضلاب روستایی سیستان و بلوچستان در گفتگو با ایرنا، «۲۷۲۸ روستای سیستان و بلوچستان»[۲] فاقد هرگونه سامانه آب‌رسانی هستند، باید به این آمار روستاهایی را هم افزود که از «شبکه آبرسانی» برخوردارند، اما به‌دلیل فرسودگی لوله‌های آب‌رسانی، با کوچک‌ترین باد یا بارانی، با قطعی مکرر و طولانی‌مدت آب مواجه می‌شوند. آب‌رسانی به این روستاها عمدتا به‌شکل «سقایی» و به‌وسیله کامیون‌های حامل تانکرهای آب صورت می‌گیرد. آبی که از طریق این تانکرها به روستاییان تعلق می‌گیرد به‌قدری اندک است که پاسخگوی نیازهای روستاییان نیست. ازطرف دیگر به‌دلیل خرابی و فرسودگی راه‌های مواصلاتی بین روستاها بسیار اتفاق می‌افتد که آب‌رسانی‌ها، روزها به تعویق می‌افتد و عملا متوقف می‌شود. در چنین شرایطی است که روستاییان برای تامین اولیه‌ترین نیاز خود، یعنی آب، به هوتگ‌ها -که منبع مشترک تامین آب بین روستاییان و احشام است- متوسل می‌شوند. تامین آب شرب ازطریق این هوتگ‌ها علاوه بر این‌که خطرات بسیاری از غرق شدن تا مورد حمله قرار گرفتن توسط گاندوها را در پی خواهد داشت، صدمات زیادی را به سلامتی روستاییان وارد می‌آورد؛ شایع‌ترین بیماری در این مورد، بیماری‌های گوارشی است. به‌همین‌دلیل است که علیرضا قاسمی، مدیر کل آبفای استان سیستان و بلوچستان افاضات می‌فرماید که: «برخی اهالی» (منظور جناب قاسمی از برخی اهالی مطابق آمارهای رسمی خودشان بیش از هفتصد هزار نفر است) از آّب هوتگ استفاده می‌کنند و این را ما به‌لحاظ بهداشتی توصیه نمی‌کنیم» ایشان فراموش می‌کنند، به «برخی اهالی» بگویند در نبود یک قطره آب اگر از آّب هوتگ‌ها استفاده نکنند، چه بکنند؟

پرسش این است که با وجود خشکی مناطق شرقی و جنوب شرقی ایران، آیا خشکی و کم‌آبی سیستان و بلوچستان به‌قدری است که امکان تامین آب این مناطق وجود ندارد؟ نوید برهان‌زهی، فعال اجتماعی سیستان و بلوچستان می‌گوید: «نه این‌که بگوییم آب نیست، خوب هم هست. سد پیشین هست و اتفاقاً همان‌جا نزدیک دهستان مرزی جکیگور است که این اتفاق برای زینب افتاد. سد زیردان هم نزدیک دشتیاری است اما تا وقتی آب پشت این سدها به مردم نرسد، این اتفاقات می‌افتد.»[۳] یونس زین‌الدینی دیگر فعال اجتماعی بلوچ عنوان می‌کند: «واقعیت این است که سیستان و بلوچستان خصوصاً حوزه مکران یعنی جنوب استان، به‌لحاظ منابع آبی مشکل بسیار زیادی ندارد. مثلاً نُرم بارش‌های سالانه در شهرستان‌های نیکشهر و قصرقند و حتی شهرستان راسک خیلی بیشتر از منطقه ایرانشهر یا دلگان است چون در این مناطق رودخانه‌های مهم با شاخه‌های فرعی بسیار مهم وجود دارد که درنهایت به دریای عمان منتهی می‌شوند. پس از نظر منابع و سفره‌های آبی آن‌قدر مشکل ندارند که باعث شود مردم چنین وضعیت اسفناکی داشته باشند.»[۴]

به‌این‌ترتیب می‌بینیم که به‌رغم خشکی سیستان و بلوچستان منابع آبی لازم موجود است. بنابراین «مشکل کجاست؟» آقای زین‌الدینی می‌گویند: «مشکل از زیرساخت و نبود مدیریت صحیح است.» اگر چه مدیریت فشل مدیران و کارگزاران جمهوری اسلامی این بحران کم‌آبی را تشدید کرده اما مشکل، فراتر از این‌ها است و به ساختار اقتصادی‌ای برمی‌گردد که براساس منطق سود سرمایه عمل می‌کند.

ساختار اقتصادی سرمایه‌داری برمبنای قانون پایه‌ای ارزش و تحصیل سود هر چه بیشتر عمل می‌کند. بنابراین سطح رشد و توسعه یک منطقه براساس تامین نیازها و احتیاجات مردم شکل نمی‌گیرد، بلکه مبتنی بر سودآوری سرمایه است. توسعه راه‌ها، صنایع و خدمات اولیه مناطق مختلف اساسا بر این پایه است که آن مناطق تا چه میزانی توان تحصیل سود بیشتر را برای بنگاه‌های تکین سرمایه‌دارانه فراهم می‌کنند، و این امر موجب اعوجاج و ناموزونی در ساختار سرمایه‌داری هر کشور می‌شود.

با همین منطق است که ما ازطرفی شاهد شروع ده‌ها پروژۀ کلان سد سازی در سیستان و بلوچستان هستیم و ازطرف دیگر بی‌آبی روستاییان این منطقه. مبنای راه‌اندازی چنین پروژه‌هایی نه برطرف کردن نیازهای مردم، بلکه تامین سود سرمایه‌های عظیم مالی و تحریک تولید صنایع وابسته به آن‌ها ازجمله صنعت سیمان است. آب انباشت شده در پشت سدها اساسا قرار نیست، آّب شرب روستاییان را تامین کند یا کشاورزی رو به زوال معیشتی مردم این منطقه را نجات دهد، بلکه بار دیگر به کشاورزی تجاری و تامین سود سرمایه‌داران این بخش کمک می‌کند. همان‌گونه که آقای زین‌الدینی هم به‌درستی به آن اشاره می‌کند: «آب می‌آید پشت سد ذخیره می‌شود و در نهایت به زمین‌داران بزرگ داده می‌شود که هندوانه می‌کارند و به عراق و ترکیه صادر می‌کنند در حالی‌که مردم آب خوردن ندارند»[۵]

غارت و دزدی در دولت سرمایه‌دار- دین‌مدار جمهوری اسلامی به‌وفور اتفاق می‌افتد، اما بنیان این شکل از «مدیریت و تخصیص منابع»، منطق سود سرمایه‌دارانه است. به‌این‌ترتیب، بحران آب را نمی‌توان و نباید به بحران مدیریت تقلیل داد، بحران اساسی ساختار سرمایه‌دارانه تولید است.

وقتی از بحران ساختاری سرمایه‌دارانه در عصر کنونی سخن می‌گوییم، نمی‌توانیم محدوده‌های این بحران را به مرزهای ملی کشورهای مختلف تقلیل دهیم. تولید در عصر امپریالیسم بین‌المللی شده، بحران نیز. بنابراین ناگزیریم در ادامه مسیر استدلالی‌مان از مسیر اصلی موضوع مورد نظرمان منحرف شویم و به توسعه و بحران در سرمایه‌داری امپریالیستی بپردازیم. ثمره این انحراف، تصور جامع‌تری خواهد بود که از موضوع اصلی‌مان حاصل می‌کنیم و به‌لحاظ سیاسی مانع محدود شدن افق‌های مبارزاتی‌مان خواهد شد؛ بنابراین «انحرافی» ضروری است.

گسترۀ بحران جهانی است: رد اسطوره «توسعه موزون»

در بالا گفتیم یکی از شاخص‌های ساختار سرمایه‌دارانه تولید که سود در فرماندهی آن قرار دارد، ناموزونی در توسعه است. ممکن است اعتراض شود، به‌رغم این‌که کشورهای «شمال جهانی» توسعه سرمایه‌دارانه داشته‌اند، از توازن در توسعه برخوردارند. بنابراین کشورهای به‌اصطلاح جهان سوم هم می‌توانند با الگو قرار دادن آن «مدل توسعه» از توازن برخوردار شوند.

در این‌جا مجال پرداخت مفصل این موضوع نیست[۶] و به اشاراتی و دادن سر نخ‌هایی در باب موضوع بسنده خواهیم کرد. اول این‌که حتی در کشورهای امپریالیستی هم بنا به منطق سرمایه که در بالا اشاره کردیم توسعه موزون وجود ندارد، اما این نکته درست است که این کشورها از انسجام بالایی در تولید و توسعه برخوردارند و توازن توسعه در بخش‌های مختلف آن‌ها قابل قیاس با کشورهای «جهان سوم» نیست. اما این مساله در وهلۀ اول به شرایط تاریخی متفاوت شکل‌گیری و بسط سرمایه‌داری در این دو نوع از کشورها (قدرت‌های سرمایه‌داری کنونی و کشورهای جهان سوم) برمی­گردد و در وهله بعدی مرتبط است به رابطه تولیدی‌ای که از قرن بیستم بین این دو نوع کشورها برقرار شد.

کشورهای سرمایه‌داری اولیه در اوان شکل‌گیری‌شان و در شرایطی که تولید اساسا در مرزهای ملی این کشورها متمرکز بود، برای توسعه صنایع سرمایه‌داری‌شان این ضرورت عینی را مشاهده می‌کردند که سایر بخش‌ها را نیز توسعه دهند. بنابراین به‌رغم عدم توازن ذاتی تولید سرمایه‌داری، میزانی از توسعه موزون از قضا ضرورت توسعه سرمایه‌داری این قبیل کشورها بود.

در اوایل قرن بیست که توسعه نیروهای مولده امکان‌های مادی تولید بین‌المللی را فراهم کرد و کشورهای بزرگ سرمایه‌داری با اتکا به قطب‌های مالی-انحصاری خود، برای تحصیل سود بیشتر و نهایتا رهبری جهانی وارد رقابت‌های بزرگ با یکدیگر شدند؛ زنجیره تولید کالایی، به‌واسطه روند «صدور سرمایه» بین‌المللی شد. در این وهله، سرمایه کشورهای امپریالیستی برای حصول سود ناگزیر بودند به منابع خام، مواد اولیه و نیروی کار ارزان کشورهایی که تا پیش از این روابط تولیدی فئودالی بر آن‌ها حاکم بود دست‌اندازی کند و بنا به نیازهای خود، صنایع سرمایه‌دارانه را در این کشورها توسعه دهند. ریموند لوتا در مقالۀ درخشان «درباره دینامیسم امپریالیسم و سد کردن تکامل اجتماعی» خاطرنشان می‌کند که: «مقایسه تجربه صنعتی شدن قدرت‌های کنونی سرمایه‌داری و آن‌چه امروز در جهان سوم می‌گذرد، یک تفاوت ساختاری برجسته را به ما نشان می‌دهد: صنعتی شدن در کشورهای گروه اول، با افزایش عظیم بازده تولید کشاورزی همراه بود. افزایش بازده تولید کشاورزی، به نحو قابل ملاحظه‌ای زمینه‌ساز صنعتی شدن بود. در یک دوره ۴۰ تا ۶۰ ساله قبل از انقلاب صنعتی، بارآوری تولید کشاورزی رشد چشمگیری کرد. اما در جهان سوم، بخش کشاورزی نه‌تنها از بخش صنعت و استخراج معادن، عقب مانده است بلکه در بسیاری از کشورها به دوره‌های سکون و ورشکستگی نیز پا گذاشته است.»[۷]

صدور سرمایه بدل به روال توسعه سرمایه‌داری شد و نیروی کار و مواد خام کشورهای جهان سوم بین کشورهای امپریالیستی تقسیم شد. به‌این‌ترتیب، یک تقسیم کار بین‌المللی بین بخش‌های مختلف جهان سوم برای تامین سود سرمایه جهانی شکل گرفت. از این پس، توسعه سرمایه‌داری در هر کدام از کشورهای جهان سوم وابسته به تقسیم کار جهانی و جایگاه آن‌ها در زنجیره تولید کالایی بود. نبض توسعه سرمایه‌داری کشورهای «جهان سوم» در دست سرمایه‌های خارجی و تولید بین‌المللی است، بنابراین اگر بنا است توسعه سرمایه‌داری داشته باشد، ناگزیر باید به منطق سودآوری سرمایه مالی جهانی و به فراز و نشیب‌های آن تن دهد؛ به این معنا کشور مفروض «جهان سوم» نمی‌تواند توسعه درون‌زای خود را داشته باشد. درواقع «نفوذ امپریالیستی در کشورهای تحت سلطه، صرفا آن‌ها را در معرض تلاطمات پولی بین‌المللی، رکود جهانی و تنظیم بی‌رحمانه قیمت‌ها قرار نمی‌دهد؛ بلکه نتیجه این نفوذ بر ساختار جامعه، یک کیفیت ویژه توسعه است که ادغام این اقتصادها در نظم امپریالیستی را از یک موضع تبعی بازتاب می‌دهد.[۸]» (لوتا؛ درباره دینامیسم امپریالیسم) با این وصف، توهم توسعه مستقل و موزون ناشی از عدم درک مکانیسم‌های سرمایه امپریالیستی است.

با بسنده کردن به این اشارات به گمان ما ضروری، دوباره به موضوع اصلی‌مان بازخواهیم گشت. اما این «انحراف» از موضوع بدین جهت ضروری بود که تاکید کنیم: اگر بنا است با ستم و استثمار مبارزه شود، ضروری است که افق‌های مبارزه‌مان را گسترش دهیم. موضوع اصلی‌مان را با این پرسش پی می‌گیریم: با حاکمیت دولت سرمایه‌دار-دین‌مدار جمهوری اسلامی آیا ستم بر بلوچ‌ها به استثمار سرمایه‌دارانه قابل فروکاست است؟

تحمیل ستم ملی و مذهبی بر بلوچ‌ها؛ تهدیدها و فرصت‌ها

عدم آب‌رسانی به روستاهای بلوچستان، نبود امکانات اولیه رفاهی، تعقیب و پیگرد فعالین سیاسی و اجتماعی بلوچ، نبود امکانات آموزشی اولیه، تحت پیگرد قرار دادن علمای مذهبی بلوچ و دهه‌ها ستم ریز و درشت دیگر را نمی‌توان به «منطق ناب سرمایه» تقلیل داد. هیچ منطق نابی برای سرمایه وجود ندارد، استثمار سرمایه همیشه همراه با اعمال ستم‌های چند وجهی دیگر بوده؛ و با حاکمیت دولت سرمایه‌دار-دین‌مدار جمهوری اسلامی، ستم ملی و مذهبی یکی از فاکتورهای همیشگی فلاکت مداوم مردم بلوچ بوده است. عقب‌ماندگی و رنج مردم بلوچ، حاصل درهم‌تافتگی استثمار سرمایه‌دارانه و ستم ملی و مذهبی است.

بی‌توجهی به ستم ملی و مذهبی تحمیلی بر بلوچ‌ها و ساده کردن آن‌ها ذیل استثمار سرمایه به معنی ندیدن پیچیدگی واقعیت این ستم‌ها است و به‌لحاظ سیاسی، پیامدهای فاجعه‌باری خواهد داشت. به‌رسمیت شناختن حق ملی بلوچ‌ها و آزادی آن‌ها در ابراز عقاید مذهبی‌شان، لطفی نیست که نیروهای مترقی و خاصه کمونیست‌ها بخواهند به مردم بلوچ کنند، بلکه وظیفه سیاسی این نیروهاست و بایستی استوارانه از این حقوق دفاع کنند. بدون به‌رسمیت شناختن این حقوق، انترناسیونالیسم پرولتری، شعاری پوچ، با محتوای شوینیستی خواهد بود.

جمهوری اسلامی، شدیدترین ستم‌های ملی و مذهبی را بر بلوچ‌ها تحمیل کرده است. در چنین شرایطی و در غیاب جریان قوی کمونیستی، پناه بردن ملت تحت ستم به ناسیونالیسم و مذهب گرایش خودبه‌خودی معمول است. منحرف کردن این گرایش به مسیر صحیح مبارزه و پیش گذاشتن انترناسیونالیسم پرولتری تنها از خلال به‌رسمیت شناختن حقوق آن‌ها می‌گذرد. در غیر این صورت، سخن از انترناسیونالیسم و کمونیسم برای توده‌های تحت ستم ملی و مذهبی معنایی جز هم‌نوایی با تحقیر و تمسخر و ستم غالب نخواهد داشت.

ستم چند وجهی‌ای که جمهوری اسلامی بر مردم بلوچ روا می‌دارد، حامل فرصت‌ها و تهدیدهای بسیاری است. دولت جمهوری اسلامی با تحمیل این ستم‌ها و با اتکا به گرایشات عقب‌مانده توده‌ها، در کمال تاسف توانسته است صدای خواسته‌های برحق مردم بلوچ را برای بخش‌های زیادی از مردم تبدیل به اصوات گنگ و بی‌اهمیت کند. و با کوبیدن بر طبل ناسیونالیسم شیعی، تضادی که بین دشمن (جمهوری اسلامی) و مردم (در این مورد توده‌های بلوچ) وجود دارد را تضاد بین مردم و مردم جا بزند (مردم شیعه-مردم سنی، مردم عجم-مردم بلوچ) و به این واسطه امکان‌های مبارزه سراسری مردم را حد بزند. این مساله، تهدیدی واقعی برای اتحاد مبارزاتی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. اما این خیل ستم‌ها، فرصت‌هایی نیز برای کمونیست‌ها در بردارد؛ کمونیست‌ها با اتکا به شناخت درست تضادها، کار پیگیر کمونیستی، به‌رسمیت شناختن حقوق توده‌ها، اعتماد استراتژیک به آنان و نشان دادن روشن معضل‌ها و راه حل‌ها می‌توانند مسیر مقاومت‌های توده‌ها را به‌سمت مبارزات کمونیستی برای رهایی بشریت منحرف کنند.

همان تیری سینه کولبر کرد را می‌شکافد که شانه سوخت‌بر بلوچ را، که سر کارگر عرب را؛ همان تیر، شکل طنابی را به خود می‌گیرد که گردن کارگر فارس را می‌فشارد، بنابراین منشا این ستم‌ها یکی است. واقعیتی که تمسخر و تحقیر ملل تحت ستم را روا می‌دارد، تجاوز و تعرض به زنان را تجویز می‌کند، محیط زیست را نابود می‌کند، می‌گیرد، می‌کشد، می‌بندد، شکنجه و اعدام می‌کند. باید علیه سراسر این واقعیت متعفن ایستاد و آگاهانه مبارزه کرد.

پانوشت:

https://www.ilna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 -%D9%87%D8%A7-15/958297-%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DB%8C%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%AA%DA%A9-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%A
https://www.irna.ir/news/83376646/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C –



https://www.isna.ir/news/99053022394/%D8%A2%D8%A8-%D8%A8%D9%87 -%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86
همان
همان



برای فهم پایه‌ای این نکته که توسعه در کشورهای به‌اصطلاح جهان سوم اساسا نمی‌تواند مدل توسعه کشورهای امپریالیستی را پی بگیرد به امپریالیسم اثر لنین، آمریکا در سراشیب اثر ریموند لوتا رجوع شود.
https://cpimlm.org/1363/05/15/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87 -%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA/
همان