آفریقائی تباران ایران

سحر منصور

تاریخ برده داری در ایران!

تاریخ واقعی برداری در ایران هنوز نوشته نشده است. این تاریخ دهشتناک طبقات حاکم در مدت طولانی چندین هزار ساله بسیار آگاهانه در حال پاک شدن است. تاریخ بردگی سیاهان آفریقا (و در ارتباط با ایران سایر ملیت ها) با انسان زدائی آغاز گشت و با کشتار، خشونت، ستم، استثمار، زن ستیزی و بردگی جنسی ادامه یافت. انکار، نفی و به فراموشی سپردن چنین جنایات تاریخی یعنی دوباره کشتن قربانیان و تبدیل شدن به همکاران این جنایت. جنایاتی که ریشه در چند هزار سال برده داری قبل از اسلام و دوران سلطه اسلام تا اوائل حکومت پهلوی دارد.

هنوز جامعه ما از روشنگری عمیق در مورد تاریخ برده داری قدرت های سیاسی مختلف در دوران های گذشته فاصله زیادی دارد. علت عمده آن تلاش قدرت های حاکم برای تبرئه خود از این جنایت است. در تحقیقات دانشگاهی در رشته های تاریخ، جامعه شناسی و… هیچ اثری از نقش ایران در تجارت برده نیست. (خبرگزاری جمهوری اسلامی در جواب به مقالات منتشره در روزنامه های فرانسوی و آمریکائی در ارتباط با ایرانیان آفریقائی تبار می گوید که در ایران چنین پدیده ای موجود نبوده – تهران، ایرنا – ۱۰ مرداد ۱۳۹۹)

در سال های اخیر تلاش هایی درعرصه هنر و ادبیات انجام یافته که بر بیداری بخش هائی از جامعه تاثیرات مثبتی گذاشته است. اما کماکان تحقیقات قابل ملاحظه ای در این مورد انجام نگرفته است. هنوز بسیاری از مردم فکر می کنند، علت تیرگی پوست برخی از زحمتکشان جامعه، خصوصا در جنوب ایران، شدت گرما و آفتاب داغ این منطقه است .

در اواسط نیمه اول قرن نوزدهم، امیر کیبر نامه ای به شیخ های جنوب که در تجارت برده درگیر بودند، چنین می نویسد: «لطفاً دیگر آن سیاهان را به سواحل ما نیاورید.» در این تک جمله دنیائی از توهین و تبعیض برعلیه قربانیان این تجارت خونین دیده می شود.

در ادامه این بحث ها در مجلس زمان رضا شاه دو نظریه مطرح بود:

۱- آیا این تجارت باید لغو گردد یا ادامه یابد؟

۲- «در ایران چنین پدیده ای موجود نیست و اگر هم موجود باشد، کار خارجی هاست…. برده داری بدست خارجیان انجام می شود و این نهاد مثبتی است به این دلیل که مردم وحشی و جنگلی را متمدن می کنند.» (مصاحبه با بیتا بقولی زاده، رادیو زمانه، ۱۹ مهر ۱۳۹۴) این جملات نیازی به تجریه و تحلیل ندارد، زیرا تفکر بشدت شونیستی و متعفن در آن کاملاً مشهود است. با انکار تاریخ خونین آریائی- اسلامی، نمی توان عینیت را از بین برد، چه رسد به عینتی که کماکان موجود، زنده و در مقابل چشمان مردم جامعه است: آفریقایی تباران ایران.

اما خیزش ها و شورش های جهانی متعاقب قتل عمد جورج فلوید بر علیه نژاد پرستی و مناسباتی که چنین برتری نژادی را تولید، تحکیم و گسترش می دهد، باعث باز کردن چشم های میلیون ها انسان در سراسر جهان گشته، آنان را به فکر وا داشته و حتی بخش هایی از سفید پوستان را نیز به خود جلب کرده است. این مبارزات تاثیرات مثبتی بر آگاهی مردم در آمریکا داشت که بیشتر به ماهیت سیستم حاکم، سیستمی که با مهاجرت و به قدرت رسیدن سفید پوستان اشغالگر آغاز شد، پی ببرند. سیستم حاکم بر آمریکا که پایه های آن را قتل عام مردم بومی سرخ پوست تا حد انهدام کامل، غارت، کشتار و الحاق جبری اراضی دیگر ملت ها و تجارت خونین برده سیاه بنا شده و کماکان همان تفکر و منطق را نه تنها در سطح آمریکا بلکه در سراسر جهان پیش می برد.

استثمار گران بلژیکی پس از اشغال کنگو بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰، بیش از ۱۰ میلیون اهالی این کشور- یعنی بیش از نیمی از جمعیت – را قتل عام نمودند. اشغال گران و حاکمان سفید پوست در آفریقای جنوبی تا ۴۰ سال پیش تفریح شان شکار سیاهپوستان بود و هم اکنون نیز بیش از ۵۰ میلیون انسان در سراسر جهان در شرایط بردگی در جهان سرمایه داری «مدرن» زندگی می کنند.

جنبش «جان سیاهان مهم است»، به بیداری مردم دامن زد. مجسمه های برده داران که سمبل تاریخ این جنایت کاران بود، یکی پس از دیگری در اقصی نقاط جهان بزیر کشیده می شوند. شکل گیری چنین اوضاعی، انگیزه ای شد تا به تاریخ برده داری در ایران، آن هم بطور مختصر بپردازیم با این امید که این موضوغ مهم در مقیاسی وسیع بر پایه تحقیقات عمیق تر در جنبش انقلابی ایران مورد بررسی قرار گرفته و کل جامعه به درکی غنی تر از این «بی عدالتی تاریخی» دست یابد. بی عدالتی خونینی که حاکمان دوران های مختلف تاریخ ایران بسیار آگاهانه، سخت تلاش نموده اند تا از ذهن جامعه پاک نمایند.

خیزش تشگان خوزستان در سال گذشته اتحاد ملی را علیه دشمنی مشترک به نمایش گذاشت. در صفوف شورشگران خوزستان، جوانان عرب و سیاه پوست آفریقائی تبار دست در دست یکدیگر برای آینده ای انقلابی بپا خاستند. حضور سیاه پوستان آفریقائی تبار در این مبارزه، ما را بر آن داشت که به طور فشرده به هویت واقعی و ستم هایی که در طول تاریخ بر آنان اعمال شده، بپردازیم.

ساکنین سیاه پوست ایران که در خوزستان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و در حد کمتری در جنوب کرمان و فارس زندگی می کنند، بازماندگان برده های آفریقائی اند که تجارت انسان به مثابه برده آنان را به این نقطه از جهان کشانده است.

سیاه پوستان جنوب را „آفتاب گرم و سوزان“ سیاهشان نکرده است. حضور این توده ستم دیده در ایران، نتیجه قرن های طولانی تجارت برده است. تمدن آریائی، برتری نژادی، شونیسم فارس و اسلام شعیه بسیار سخت کوشیده اند تا از درز هر گونه اطلاعات و اسنادی مربوط به تاریخ برده داری جلوگیری نموده و هر کدام به نوبه خود نشان دهند که نه تنها مخالف برده داری بوده اند بلکه برای از میان برداشتن آن تلاش هم کرده اند.

فقط در قرن ۱۹، دو میلیون برده از کشورهای مختلف آفریقا به سمت ایران آورده شدند. بیش از سی درصد برده ها در این مسیر جان خود را از دست دادند. بخش بزرگی از این برده ها که چیزی نزدیک به ۶۰ در صد آن را در بر می گرفت، زن بودند. برده های زن اساسا جهت بردگی جنسی به دربار اشرافیت برده می شدند. با شکست ایران در جنگ علیه روسیه تزاری و عقد معاهده ترکمنچای و تقریباً قطع دسترسی ایران به برده از شمال، – ارمنستان، کرجستان، قفقاز…. – ارتجاع ایران تجارت برده از آفریقا را شدت بخشید. بین سال های ۱۸۵۰ تا ۱۸۷۳، روزانه بین ۲ تا ۳ هزار نفر انسان به مثابه برده از آفریقا به سمت هند و خاورمیانه فرستاده می شدند.۲۰ درصد این برده ها به بازار ایران می رسیدند. برده هایی که مسلمان نبودند، را مجبور به قبول دین اسلام و در شرایط ایران، اسلام شیعه می نمودند تا به راحتی قابل فروش باشند. در طول این مدت (۱۸۷۳- ۱۸۵۰)، ۷۱۸۰۰۰ برده به ایران آورده شد. جمعیت ایران در این سال ها شش میلیون و سیصد هزار نفر بود. با در نظر گرفتن جمعیت برده از آسیای میانه، قفقاز و برده های داخل کشور(بلوچ، ترک، کُرد و ترکمن)، جمعیت برده حدود ۱۵ درصد کل جامعه را تشکیل می داد. رقمی بسیار بزرگ. بر طبق آمار سرشناسی ایران در سال ۱۸۶۷ میلادی از کل جمعیت تهران که ۱۴۷۲۵۶ نفر بود، ۱۸۸۳۲ نفر برده بودند که در بین آنان ۱۱۶۶ نفر برده سفید و بقیه سیاه پوست بودند. در واقع ۱۳ درصد اهالی تهران برده بودند. نسبت برده زن به مرد ۴ بر یک بود.

تجارت برده با وجود غیر قانونی کردن آن از طریق خلیج توسط انگلستان، کماکان ادامه داشت. این بار برده ها از راه زمینی از طریق کشورهای منطقه (یمن، عربستان، سوریه) از طریق عراق وارد ایران می شدند. هم زمان زیارتگاه های دنیای اسلام و شیعه (مکه در درجه اول، کربلا و شام) مراکز بزرگ فروش برده داشتند. زائران که از موقعیت مالی بالائی برخوردار بودند، عموماً در این سفرها با برده برمی گشتند.

دریانوردان پرتغالی در سالهای ۱۵۰۷ میلادی با فتح و ایجاد پایگاه های نظامی و ساخت قلعه ها در تنگه هرمز- که آثار آن ها کماکان موجود است- کنترل این آبراه و ترافیک دریانوردی این منطقه با هند و اروپا را که از خیلج می گذشت را بدست گرفتند. ارتش پرتغال به غیر از کادرهای رهبری و برخی از مقامات بالای آن، به طور عمده از برده های سیاه تشکیل شده بود. تجار پرتغالی تحت حمایت ناوگان دریائی جهت نفوذ در منطقه فعال بودند. آن ها با ایجاد پایگاه هائی در منطقه، برده های آفریقایی را بفروش می رساندند. انگلستان جهت نفوذ در ایران با استفاده از تضاد بین شاه عباس با پرتغالی ها که جزایر ایران را اشغال کرده بودند، پیشنهاد همکاری نظامی جهت بیرون راندن پرتغالی ها را داد. ارتش انگلستان نیز مملو از سربازان سیاه پوست برده بود.

پرتغالی ها در این جنگ شکست خوردند. ناوگان انگلستان بمثابه قدرت حاکم در منطقه، توانست بر نفوذ اقتصادی و سیاسی خود در ایران بیافزاید و سرانجام بعد از چند قرن با کودتای اسفند ۱۲۹۹، رضا خان قزاق را با کمک ضیاء الدین طباطبائی به قدرت رساند.

امپریالیست های انگلیس جهت تدارک زمینه نارضایتی، در سال ۱۲۹۶، سالی که محصولات تولید کشاورزی بالا بود، با خرید تقریبا تمامی غله تولید شده و با همکاری ارتجاع داخلی و احتکار آن و از طرف دیگر جلوگیری از واردات غله از عراق، هند و آمریکا، گرسنگی عظیمی را در سطح کل جامعه بوجود آوردند. ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ۲۰ میلیونی ایران کشته شدند. کاری که قبلا انگستان تجربه اش را در ایرلند کسب کرده بود. در گرسنگی ایرلند بیش از یک میلیون نفر کشته و بیشتر از این تعداد مجبور به ترک کشور شدند. در واقع ۲۵ در صد اهالی ایرلند از گرسنگی کشته شدند. این گرسنگی بین سال های ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۱ اتفاق افتاد.

(www.theirishhistory.com)

در ایران، جامعه با این قتل عام نای مقاومت نداشت و این زمینه ای برای کودتای رضاخان شد. (کتاب اسناد „نسل کشی خاموش ایرانیان“- دکتر مجد) با در نظر گرفتن این که سیاهپوستان از فقیرترین اقشار بودند، احتمالاً درصد بالائی از آنان در این قتل عام عمد کشته شده اند.

تاریخ تجارت برده حدوداً از ۲۶۰۰ سال پیش آغاز گشته است. اما این تجارت بعد از بقدرت رسیدن سلسله صفویان بمراتب تشدید یافت. حکومت صفویان با اعلام مذهب شیعه بمثابه مذهب رسمی دولت در سال ۱۵۰۱ میلادی، «نظم نوین» اقتصادی و سیاسی را آغاز نمود. اما این «نظم نوین» بدون استفاده از برده و نیروی کار اجباری شهری و روستائی جهت زمینه سازی کوچ های جمعیتی از دهات جهت اشتغال در عرصه های دیگر امکان ناپذیر بود. از این جهت تجارت برده با به قدرت رسیدن حکومت شیعه اسلامی نه تنها قطع نشد بلکه بمراتب در کل دوران خاندان صفوی ادامه یافت و در دوران های بعدی نیز گسترش بیشتری نمود.

از اوایل قرن ۱۹ با رشد عظیم تجارت در منطقه و نیاز به نیروی کار بویژه برده، تجارت برده از آفریقا افزایش یافت. بین سال های ۱۸۴۰ تا ۱۸۸۰، تجارت برده های سیاهپوست از طریق اقیانوس هند از دوره های پیشین سبقت گرفت و به بخش ضروری ساختار نظام حاکم بر ایران مبدل شد.

برده داری و تجارت برده در پیشبرد سیاست «نظم نوین» خلافت اسلامی، نقش بسیار مهمی داشت. حتی در دوران جنگ های خونین قرن ۱۸ اسلام شیعه، تجارت برده اهمیت بالائی در نظام سیاسی آنان داشت. در قرن ۱۹، با رشد تجارت و اقتصاد جهت تامین نیازهای داخلی و هم چنین صادرات، احتیاج به برده چندین برابر شد. با وجود منع «قانونی» تجارت برده در اواسط قرن ۱۹، استفاده از آنان در کشاورزی، دامداری، خدمات خانگی بویژه حرمسراها ادامه داشت. در واقع این جنبش مشروطیت بود که در سال های ۱۹۱۱- ۱۹۰۵ ضربات مهمی بر استفاده و تجارت برده زد.

ثروت و سرمایه انباشته شده از فوق استثمار وحشیانه برده ها یی بود که در عرصه های کشاورزی، دامداری، ترابری، کارهای ساختمانی، تولید کالاهای صنعتی، سید ماهی و مروارید، ملوانی، سربازان ارتش، خدمتکار خانگی، برده جنسی، کارهای خدماتی حفاظتی و… مشغول به کار بودند. در واقع آنان بخش مهم نیروی کار جامعه را تشکیل می دادند و به همین علت به جرئت می توان گفت که اقتصاد جامعه به مدت طولانی، اقتصاد برده‌ داری بوده است. علاوه بر بهره کشی اقتصادی، استفاده از برده ها به مثابه گوشت‌ دم توپ و مجبور کردن‌شان به انجام عملیات‌ غیر ممکن و در نتیجه تلفات فراوان در جنگها، کشور گشائی ها و اسارت دیگر ملت ها، برده ها را به یکی از عوامل مهم در سیاست نظامی حکمرانان تبدیل نمود.

برده بعنوان بخشی از سرمایه ثابت برده دار ارزش معینی داشت. کالا سازی مطلق انسان به مثابه برده و تصاحب زندگی آنان تا حد تعیین روزمرگ بهمراه بی حقوقی مطلق در کل دوران کوتاه زنده بودن آنان از ویژگی های اصلی برده داری و تجارت برده بوده است.

با تثبیت حکومت صفوی، رقبای دیگری نیز در منطقه و در سطح بین المللی ظهور نمودند. حکومت امپراطوری عثمانی در غرب، امپراطوری مغولها در شرق و رشد و ورود کمپانی های عظیم اروپائی هم چون کمپانی انگلیسی هند شرقی (که بعدها به شرکت نفت انگلستان تغییر نام یافت)، کمپانی های هلندی، فرانسوی و… رقابت با این قدرت ها بدون استفاده از نیروی برده امکان ناپذیر بود. از این جهت تهاجمات برای تصاحب برده در شمال بمراتب تشدید یافت (گرجی، ارمنی، سیرکازیان های قفقاز) برده هائی که از شمال با شبیخون نظامی اسیر و به ایران آورده می شدند، به قبول مذهب شعیه مجبورشان می ساختند. دختران جوان سفید پوست وادار به کار در حرمسراهای سلطنتی و اشراف بمثابه برده جنسی می شدند. ساختار شکل گرفته در دوران شاه عباس نیز به برده های سیاه پوست و هم چنین برده هائی که بویژه از گرجستان جهت خدمت در دستگاه بوروکراتیک و نظامی به اسارت گرفته می شدند، نیاز داشت. با قدرت گیری تزارهای روسی از جهت سیاسی، اقتصادی و نظامی و نیاز آنان به نیروی سرواژ، توانائی شاه عباس در تصاحب برده از طریق شمال به شدت تضعیف و به نزول قدرت او انجامید. همزمان کنترل تنگه هرمز توسط ارتش پرتغال محدویت های بیشتری را باعث شد و شاه عباس را مجبور ساخت جهت توسعه تجارت خارجی، به کمک نیروها و قدرت های دیگر نیازمند شود و سرانجام در سال ۱۶۳۲ با همکاری نظامی بین ایران و انگلستان و جنگ با ارتش پرتغال، آنان را شکست داده و مجبورشان ساختند تا به چند جزیزه کوچک در این منطقه عقب نشینی نمایند. جنگ با پرتغال نفوذ انگلستان در ایران را کیفتا ارتقاء داده و راه را برای فعالیت های کمپانی انگلیسی هند شرقی باز نمود.

انگلستان و بدنبال آنان کمپانی های هلندی و فرانسوی مراکز تجاری خود را در خاک ایران گشایش نمودند. بندرعباس تاسیس شد. انگلستان تلاش نمود جلوی تجارت برده از شرق آفریقا جهت ایران را بگیرد. زیرا آنان بخوبی آگاه بودند که رژیم ایران از تجارت برده، سودهای کلانی بدست آورده و توانائی آنان را در رقابت با کالاهای انگلیسی و تولیدات مستعمرات آن ها می افزاید که نتیجه آن تنگ شدن عرصه فروش کالاهای آنان در ایران خواهد شد. چرا که انگلیسی ها بمثابه بزرگترین شکارچی و فروشنده برده در تاریخ، به نقش آن در تولید ثروت و سرمایه به خوبی آگاه بودند. وابستگی عمیق انقلاب صنعتی در انگلستان به برده را می توان در رشد شمار کشتی هائی که حامل برده بودند مشاهد کرد. در سال ۱۷۳۰، ۱۵ کشتی و در سال ۱۷۹۲، ۱۳۲ کشتی در بندر لیورپول جهت آوردن برده ها از آفریقا در تردد بودند.

اما با وجود محدودیت ها و موانع ایجاد گشته، تجارت برده به سمت ایران کماکان ادامه داشت و نمونه آن را می توان در دربار به وضوح مشاهده کرد. شاه سلطان حسین هر سال در روز عید با همراهی ۵۰۰۰ هزار برده به بازار برده فروشی اصفهان می رفت. دربار صفوی بیش از ۳ هزار برده داشت که اکثریت قریب به اتقاق آنان را زنان تشکیل می دادند.

کانال های تصاحب برده

قدرت های حاکم بر ایران از سه طریق برده بدست می آوردند. بخش اساسی برده ها از طریق انتقال سیاهان از آفریقا (اتپوپی، سومالی، اریتره، سودان، تانزانیا، کینا، نیجریه، ماداگاسکار، موزامبیک، ملاوی…) از طریق خلیج و تجارت برده فروشان عرب و ایرانی بود. نیاز به نیروی کار برده، با بقدرت رسیدن حکومت صفویان تشدید یافت و در اواخر سلطنت قاجار و اوایل پهلوی تصاحب برده از خارج از مرزهای ایران تقریبا از بین رفت.

بر اساس تحقیقات تاریخ نویسی به نام (Paul Lovejoy)، در مجموع نزدیک به ۱۰ میلیون برده از آفریقا به سمت کشورهای عربی انتقال یافته اند. برخی این رقم را تا حد ۱۴ میلیون گزارش داده اند.

کانال دیگر تصاحب برده از طریق قفقاز و آسیای مرکزی بود. تجارت برده سفید پوست از میان گرجی ها، ارامنه، سیرکازیانهای قفقاز و کشورهای آسیای مرکزی انجام می شد.

اسناد تجارت برده بین جنوب روسیه و شمال ایران از قرن ۷ به بعد موجود است. اکثر برده ها را از طریق جنگ و شبیخون زدنهای نظامی بر این مناطق تصاحب می نمودند. دختران جوان را مجبور به کار در حرمسراهای دربار و اشراف- با تغییر اجباری دین که شامل تمامی بردگان می شد- می نمودند. در یکی از این حملات که در زمان صفویه صورت گرفت، بیش از ۲۰۰ هزار گرجی به اسارت گرفته شدند که آنان را با پای پیاده از گرجستان به اصفهان آوردند.

بدنبال شکست ایران در جنگ علیه تزار روسیه که به عهدنامه ترکمنچای منجر گشت، ایران بخش های بیشتری از خاکش را از دست داد و دیگر تقریباً از دسترسی به برده های آن مناطق محروم گشت. این مسئله باعث دو عامل دیگر شد: وارد کردن برده های بیشتری از سیاهان آفریقا و به بردگی کشاندن بخش هائی از ملل غیر فارس. این سیاست از طریق آدم ربائی و شبیخون نظامی اساساً در میان ترکمن ها، بلوچ ها، آذری و کُردها صورت گرفت. (پارسینه، ۲۸ فروردین ۱۳۹۲، کد خبر)

از اوایل قرن بیستم تصاحب و فروش برده محدودتر گشت. انقلاب مشروطیت هم تاثیرات مثبت اما موقتی را بر این تجارت گذاشت، اما فاکتور اساسی در قطع تصاحب برده از شمال را انقلاب سوسیالیستی شوروی در سال ۱۹۱۷ بنیان نهاد.

طبقات حاکم ایران جهت جبران نیروی کار برده، برای انباشت ثروت و سرمایه، ملیت های درون ایران را با اعمال ستم مضاعف ملی به انقیاد در آورده و از این طریق توانستند به «زیان» های خود در شرایط تغییر یافته پاسخ دهند. از این جهت ستم ملی به یکی از ستون های اصلی مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بدل گشت که کماکان ادامه دارد. این نابرابری ملی بخشی مهم از مناسبات ساختاری جامعه است و فقط از طریق سرنگونی این ساختار می تواند کاملاً حل گردد.

سیاهان آفریقائی تبار در عراق و یمن

تاریخ برده داری در کشورهای مختلف منطقه به همدیگر شباهت زیادی دارند. تخمین زده می شود که در عراق بین یک یا یک میلیون و نیم، برده آفریقائی تبار زندگی می کنند. بر اساس آزمایشات DNA، از هر ۶ نفر در عراق، اجداد یکی از آنان آفریقائی است. محل اسکان آنان عمدتاً بصره و شهر های اطراف آن است که به زبان های عربی و فارسی صحبت می کنند. برده داری تا۱۰ سال پیش در عراق موجود بود. در شرایط کنونی نیز آنان با تبعیض نژادی، سخت ترین مشاغل و کمترین در آمدها و با شهروند درجه دوم بودن روبرو هستند.

(www.aljazeera.com/slavery)

در این جا لازم است به یکی از بزرگترین شورش های بردگان که در شهر بصره عراق در سالهای ۸۶۹ تا ۸۸۳ رخ داد اشاره شود که علیه موقعیت بردگی اشان بپا خاستند. بنا بر اسناد موجود در این شورش بین سیصد هزار تا یک میلیون و نیم برده جان خود را از دست دادند.

در یمن برده داری کماکان نه تنها موجود بلکه در حال رشد است. (مستند الجزیره) هم چون بصره، آنان نیز در فقیرترین زاغه ها و بی حقوقی مطلق زندگی می کنند. شغل اکثریت آنان زباله گردی است. در سال ۲۰۱۰ برده ای که توانسته بود جهت آزادی خود به دادگاه شکایت کند، رئیس دادگاه قرار آزادی او را صادر کرد اما دولت این قرار را باطل کرده و رئیس دادگاه را اخراج نمود.

اگر برده دار فوت کند، برده ها بین فرزندان او تقسیم می گردند. در بسیاری از موارد، خانواده برده بین صاحبان جدید تقسیم می گردند، برادر و خواهر و پدر و مادر هر کدام به منطقه ای برده می شوند و شاید تا ابد قادر به دیدن یکدیگر نباشند. در برخی موارد برده های مرد „آزاد“ گشته اند، اما برده داران این حق را به زن نمی دهند. چرا که به آنان بمثابه برده جنسی و ماشین تولید نسل نوینی از برده می نگرند.

هم اکنون در جهان نزدیک به ۵۰ میلیون انسان در شرایط بردگی در جهان «مدرن» زندگی می کنند. این انسانها به عناوین مختلف با تهدید، خشونت و جبر به کودک همسری، بردگی جنسی و کنیزی، کار اجباری، کارهای قاچاق با ریسک بالا و هر کاری که برای برده دار سودمند است، وادار می شوند.

برده داری و زنان

تقسیم کار طبیعی و غیر ستم گرانه ای که در دوران کمون های اولیه بین زن و مرد بر قرار بود، به زنجیری جهت به انقیاد کشدین زنان در جامعه طبقاتی بدل گشت. از زمان شکل گیری جامعه طبقاتی برده داری تا کنون، زنان به عنوان برده در نظر گرفته شده و به همان عنوان مورد استفاده قرار گرفته اند. زنان به مثابه ابزار تولید و سرویس دهی جنسی به مردان در طول تاریخ جامعه طبقاتی در نظر گرفته شده اند.

در دوران برده داری، زنان خرید و فروش می شدند، مورد اذیت و آزار جنسی و تجاوز توسط شکارچیان و تجار برده قرار می گرفتند تا نهایتا به «صاحبان» اصلی- برده داران- تحویل داده شوند. تاریخ تجارت زنان برده، تاریخ تجاوز است. چرا که آنان تنها ابزار تولید نسل جدیدی از برده ها بودند و به همین دلیل هم از تجار برده گرفته تا اربابان برداری، آنان را مورد تجاوز قرار می دادند.

در تمامی دوران تاریک و طولانی جنگ های طبقاتی در سراسر جهان از گذشته تا کنون، بردگی زنان و تجاوز به زنان بخش جدایی ناپذیر از استراتژی نظامی بوده است. در دهه های اخیر ارتش های «مدرن» امپریالیستی با اشغال نظامی کشورهای مختلف، هم چون افغانستان و عراق، بسیاری از زنان را مورد تجاوز قرار دادند. بنیادگرایان نیز به زنان به عنوان غنائم جنگی می نگرند و برهمین پایه هم داعشی ها در عراق زنان ایزدی را مورد تجاوز قرار دادند و بسیاری از آنان را در بازار به عنوان برده جنسی فروختند.

در گذشته نیز در جنگ های گوناگون سلاطین مختلف حاکم در ایران، برده های زن به عنوان غنائم جنگی به شمار می رفتند و به همین دلیل هم آنان را مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز قرار می دادند و این بخشی «طبیعی» از «فتح » شان بود. تصاحب جبری زنان از ملیت های مختلف به مثابه برده جنسی و فروش آنان در بازارهای تجارت برده در کشورهای همسایه در دوران های نه چندان دور در ایران رواج داشته است.

در دوران حکومت قاجار شهاب الملک (عاصف الدوله) شخص با نفوذی که در طول عمرش مقام های مختلف در حکومت را بر عهده داشت وبه عنوان ظالم دوران قاجار لقب گرفت، یکی از برده داران آن دوره است. تاریخ نویسان عاصف الدوله را این گونه تشریح کرده اند:

«بسیار متدین، نمازش بسیار طولانی و هیچ وقت ترک نمی شد. او ریش بلند داشت اما از بچه های بی ریش بسیار خوشش می آمد. (یعنی حرمسرای کودکان پسر سیاه و دیگر ملیت ها داشت- نویسنده) او هر شب جماعتی را بی نان می گذاشت و در طول نمازش آدم می کشت. چماقداران اش دست و پای فقیرانی که توانایی پرداخت مالیات را نداشتند، بسته و آن قدر چماق می زدند تا او بمیرد. این پروسه از اول نماز شروع می شد و تا پایان نماز، فقیر جان می باخت. عاصف الدوله از برده داران و برده فروشان زن بود. او به مردم مالیات های بسیار سنگین بسته بود. خانوارها برای کم کردن نان خورها و برای پرداخت بدهی، دختران خردسال خود را تحویل آنان می دادند. او گندم را بزور هر خرمنی ۲ تومان می خرید و ۱۰ تا ۲۰ تومان می فروخت. به جای مالیات دختران جوان را از خانواده ها می ربود و دختر بچه ها را در خواب از خانواده ها جدا می کرد. مافیای فروش دختران بمثابه برده، آنان را در بازارهای برده ترکمنستان بخصوص عشق آباد می فروختند. با انقلاب مشروطه عاصف السلطنه دستگیر شد. اولین محاکمه این انقلاب، محاکمۀ عاصف الدوله جلاد بود، اما آن قدر این محاکمه کش داده شد تا این که با تضعیف مشروطه، عملا کاری از پیش نرفت.» (تاریخ بیداری ایرانیان – نویسنده ناظم الاسلام کرمانی)

در آن دوره، بسیاری برای یافتن فرزندان خود به ترکمنستان و عشق آباد سفر کردند، اما اثری از آنان نبود. „برده هائی که هرگز پیدا نشدند“. این حادثه در ابعادی وسیع در قوچان اتقاق افتاد. مردم مشهد در اعتراض شورش نمودند، اما، شورش آن ها به خاک و خون کشیده شد. در تاریخ ایران „حکایت تلخ دختران قوچان“ بعنوان سند جنایت حکومت قاجار ثبت شده است.

تاریخ طبقاتی انسان با سیستم برده داری آغاز گشت. هر چند تکامل تاریخی، سیستم برده داری در جهان را در اساس سرنگون نمود، اما طبقات حاکم بر اساس نیازهای خود در مناطق مختلف جهان برده داری را به اشکال مختلف و در ابعادی متفاوت و «مدرن» ادامه دادند. در سیستم برده داری گذشته، که شامل کل جهان بود، تجارت برده اساساً به نژاد سیاه پوستان محدود گشت.

در ایران، اشکال بروز این بی عدالتی و لبه تیز آن در دوران های بسیار طولانی اساسا بر علیه سیاه پوستان آفریقائی تبار بوده است. با غلبه سیستم سرمایه داری- امپریالیستی بر جهان و شکل گیری کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره، ملت فارس، دیگر ملیت های درون ایران را به انقیاد کشیده و ستم ملی بر علیه آنان را تشدید نمود. در این میان، آفریقائی تباران درون ایران از فقیر ترین، ستمدیده ترین و تحقیر شده ترین ها می باشند. ستم ملی به همراه ستم نژادی به ویژه توسط قدرت سیاسی حاکم و شونیسم ارتجاعی ملی اش رسما این مردم زجر کشیده را به شهروندان درجه دوم تبدیل نموده است.

شرکت فعال آفریقائی تباران در خیزش های اخیرخوزستان، مسیری نوین و رهائی بخشی را نه تنها در مسیر مبارزه مشترک بر علیه کل نظام ارتجاعی و شونیستی جمهوری اسلامی گشود، بلکه بر اتحاد ملیت های تحت ستم (عرب و آفریقائی تبار) به مثابه راه صحیح اتحاد کلیه ملیت ها جهت سرنگونی انقلابی در ایران تاکید گذاشت. این مسیر تنها راه پایان بخشیدن به بی عدالتی و جنایات طولانی است که بر علیه آفریقائی تباران ایران و همه ملیت های تحت ستم، تحمیل گشته و کماکان می شود.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥٥

فوریه ٢۰٢٢ / بهمن ١۴۰۰

http://www.8mars.com/single-blog.php?c=1101&Id=7088