انتقال آب؛ نابودی حوضۀ تمدنی کارون بزرگ

سال‌هاست توسعه‌ی نامتوازن و ناپایدار در بخش‌های مرکزی فلات ایران، به یمن حضور مدیران بومیِ این مناطق در ارکان بالای تصمیم‌گیری و با اتکا به درآمدهای «نفتی» در جریان است. این نوع از توسعه با ایجاد نیاز «کاذب» به آب، برای سیرابیِ عطش ناموجهِ خود به تداوم، به حفر چاه‌های عمیق و غیرمجاز، چاه‌های جذبی، برداشت غیرمجاز و بی‌رویه از رودها و از همه مهم‌تر «انتقال آب» از سرچشمه‌های کارون روی آورده است. تحقیقات، گزارش‌ها و مطالب فنی/علمی بسیاری در رد یا تعدیل انتقال آب در کل و رد طرح‌های انتقال آب از سرچشمه‌های کارون، به طور خاص، نوشته و بیان شده است. نادیده‌گرفتن محورهای این مقالات و گزارش‌ها نمی‌تواند منطقی جز سودورزی داشته باشد. بازی با کلمات، توجیهات رندانه، سیاست‌های تهاجمی، اتهام‌زنی، شکایت، تغییر در مرزهای جغرافیایی، گزارش‌های کذب، عددسازی و پنهان‌کردن واقعیات از جمله روش‌های بازوهای رسانه‌ای مجموعه‌ای است که سود خود را در طرح‌های عظیم سدسازی و انتقال آب برده و می‌بَرَد. جالب این‌که تشکل‌ها و فعالانی به‌ویژه در استان اصفهان که در شناسنامه‌شان و در فضای رسانه‌ای خود را محیط‌زیستی می‌نامند همواره و در مقاطع گوناگون از طرح‌های انتقال آب از سرچشمه‌های کارون دفاع کرده‌اند.

محمدرضا جعفری 


مواضع فعالان مدنی و محیط‌زیستی خوزستان همواره دفاع از توسعه‌ی پایدار در کشور بوده است. این «لزوماً» به معنای مخالفت با روند نابهنجار سدسازی و انتقال آب، گسترش ناصواب و ایدئولوژیک کشاورزی، جانمایی غلط صنایع آب‌بر و آلاینده و اصولاً تکیه بر صنایع سنگین به‌جای گسترش صنایع جایگزین و تولید کالاهای پیچیده و با فناوری بالا، در هر نقطه‌ای از کشور است. تأکید ما بر مسیر طبیعی رودخانه، بهره‌برداری و برداشت آب با توجه به استانداردهای موجود، تأمین حقابه‌ی طبیعت و جلوگیری از آلودگی و دست‌اندازی‌های مخرب است. دفاع ما از کارون، دفاع از کارون بزرگ است. از سرچشمه‌ها تا دریا. چه از اصفهان جاری شود چه از چهارمحال‌وبختیاری و چه خوزستان را به مأوا برگزیند. توجیهات سطحی چون «همه‌ی سدها در خوزستان قرار دارد و چرا به کشاورزی در خوزستان اعتراض نمی‌شود و خوزستان همه‌ی آب کارون را مصرف می‌کند»، اصولاً و منطقاً به کار توجیه و دفاع هم‌وطنان حوضه‌ی زاینده‌رود از طرح‌های انتقال آب کارون بزرگ نخواهد آمد. راهی بهتر باید آموخت.

یا باید صادقانه از این طرح‌ها دفاع کرد یا به دنبال راه حلی منطقی و عادلانه برای حل بحران آب در این حوضه بود. نمی‌توان هم خود را محیط‌زیستی خواند هم از مدیران و مسئولان مدافع انتقال آب دفاع کرد. هم برای اجرای سد و انتقال کوهرنگ سه و بهشت‌آباد یقه دراند و اتهام زد و فحش داد و به دادگاه و برخورد امنیتی و قضایی تهدید کرد بعد با آمار سدهای واقع‌شده در خوزستان و با تعریف مرزهای سیاسی/استانی به‌دلخواه، مسأله را قومی/منطقه‌ای کرد و ژستی مظلومانه گرفت. نمی‌توان هم از طومار شیخ بهایی گفت و هم ایستگاه‌ و شبکه‌های بزرگ و مدرن آبرسانی غرب اصفهان را نادیده گرفت. دم خروس این سیاست‌ها مدت‌زمانی است که آشکار شده است. انتقال آب از رودخانه‌ای به جایی دوردست، موازینی دارد که مورد تأیید مؤسسات پژوهشی و کارشناسان است. این موازین در هیچ‌کدام از این طرح‌ها لحاظ نشده است. اصرار مغرضانه بر این طرح‌ها حاکی از منافعی است که در بطن ماجرا در حال توزیع است. گزارش تخلفات مالی فولاد مبارکه و پرداخت‌ها به جریان‌سازان فضای مجازی را پیش چشم داریم.

بحران آب در کشور برآمده از مؤلفه‌های متکثر و مختلفی است که بارها بدان اشاره شده است. برداشت‌های وزارت نیرو و کشاورزی در هرکجا اگر خلاف تعریف‌های بنیادی در مطالعات آب باشد غیرقابل‌قبول است. بخش بزرگی از مشکلات محیط‌زیستی خوزستان ناشی از طرح‌هایی است که آمرانه از بالا بدون مشارکت جمعی مردم، اجرا شده است. عدم تأمین حقابه‌ی پایه‌ی کارون مشکلات فراوانی برای مردم خوزستان به وجود آورده است. واقع‌بینی و تفکیک مسئولیت مدنی و مسئولیت حاکمیت در بخش آب در این باره ضروری است.

فعال محیط‌زیستی نمی‌تواند در میدان سیاست و با ابزارهای آن بازی کند. فعال محیط‌زیستی از یک طرف چشم‌انداز طبیعت را پیش رو دارد و در کنارش چشم‌انداز انسانی را. این دو هم ابزارهای نقد و کنش‌گری خاص خود را دارند و هم اولویت‌ها و اهداف خود را. تمام فعالیت‌هایی که در دفاع رندانه از انتقال آب صورت می‌گیرد دارای پشتوانه‌ای سیاسی، دارای مؤلفه‌های سیاسی و دفاع از بخش‌هایی منتفع از اجرای این طرح‌ها در حاکمیت است. مسأله‌ی ما انتفاع صاحبان سرمایه و قدَرقُدرتان نمی‌تواند باشد. به‌جای چنین توجیهاتی، می‌بایست مطالبه‌ای عمومی برای مطالعه، تحقیق و تفحص از پروژه‌های کلان، برای پایش سرچشمه تا پایاب، برای ایجاد روش‌های نوین محاسبه‌ی برداشت آب، برای بررسی و پلمب چا‌ه‌های جذبی و غیرمجاز، برای تخریب باغ‌ویلاها، برای ارائه‌ی شفاف آمار و ارقام آورد قبل و بعد سد زاینده‌رود و بندهای کشاورزی قبل و بعد آن، شکل بگیرد.

با تمام نقدها، مخالفت‌های کارشناسی و مردمی، با وجود تداوم کمبود آورد آب در کارون بزرگ و پیامدهای ناگوارش در حوضه‌ی آبی و پایین‌دست، با وجود اجبار به کاشت گندم به اسم خودکفایی و حضور مافیاگونه‌ی بزرگ‌ملّاکان استان‌های مرکزی در خوزستان برای کشت انبوه برنج، با وجود بحران آب آشامیدنی در این استان و همه‌ی آن بحران‌هایی که در یک‌دو دهه‌ی اخیر در خوزستان بر سر و حول آب رخ داده است، طرح‌های انتقال آب از سرچشمه‌های کارون، همچنان فعالند، در دستور کار قرار دارند، بودجه می‌گیرند و گام‌به‌گام کارون بزرگ را، با تمام حوضه‌ی تمدنی‌اش، به سمت نابودی می‌کشانند. کوهرنگ‌۳، بهشت‌آباد و جدیدترین‌شان خرسان!

انتقال آب نه یک پدیده‌ی مجرد که پدیداری است در بطن سلسله‌ای از روندهای سیاست‌گذاری و بسته‌های مدیریتی، نشان‌گر درک غلط از توسعه و نادیده‌گرفتن شیوه‌های مدرن مدیریت منابع آب. نقد این طرح‌ها، نقد گسترده و همه‌جانبه‌ی نظام حکمرانی در حوزه‌ی توسعه و منابع طبیعی است و از این‌رو هم معطوف به گذشته و اصلاح رادیکال نحوه‌ی برنامه‌ریزی در ایجاد رشد اقتصادی و توسعه است و هم با نگاه به آینده، بنیان‌های یک توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر معیارهای پایداری و عدالت زیست‌محیطی را آشکار می‌سازد. با این دید، مخالفت با انتقال آب کارون هم جنبه‌ای نمادین دارد و هم بر بسترهای عینی پا گرفته است با امید، اینک شاید واهی، به اصلاح رویکردهای غلط.