تصویری از هرات تحت حاکمیت قرونوسطایی طالبان
http://pz.rawa.org/pz/afg-reports/834-herat-under-the-brutal-rule-of-taliban.html
بعد از توافق ننگین دوحه بین امریکا و گروه طالبان به سرکردگی زلمی ذلیلزاد شاهد بودیم که بخش اعظم افغانستان طی چند هفته به طالبان تحویل داده شد از جمله تمامی ولسوالیهای هرات به شمول گمرک اسلامقلعه. جنگهای نمایشی به مدت دو هفته در اطراف شهر جریان داشت و ادعای واهی دولت که گویا از شهر دفاع میکند. اسماعیلخان شیاد رهبری جنگ را به عهده داشت که جز فریب مردم چیزی نبود و در روز سقوط هرات، طبق برنامه قبلی همه فرار کرده و شهر با کمترین مقاومت و هیچ جنگی در مدت چند ساعت تصرف شد.
چند روز پس از تسلط طالبان وقتی در شهر رفتم دریافتم که اکثر جنگجویان اسماعیل خان اجیر شدگان بیکاری بودند که در بدل ۵۰۰۰ افغانی، برای شان گفته شده بود جنگ کنید و هرچه غنیمت گرفتید مال خودتان. قبل از فرار همه افراد اجیر خود را که دیگر تاریخ مصرف شان ختم گردیده بود، خلع سلاح نموده و گفتند به خانههایتان برگردید.
یکی از باشندگان شهر در مورد اوضاع آن روزهای شهر هرات میگوید:
«تعداد طالبان بسیار کم بود و اکثر شان را از میان مهاجرین ولایتهای غور و بادغیس که در قسمت شیدایی زندگی میکردند سربازگیری نموده بودند. بعد از یک هفته وقتی درون شهر رفتم هیچ طالبی را نمیتوانستی پیدا نمایی فقط اندک افرادی در ارگانهای دولتی بودند و شهر خالی بود. اگر ۵۰۰ عسکر مجهز میبود حتما میتوانستند شهر را بدست آرند اما این خواست امریکا بود که دوباره طالب قدرت را بگیرد.» تعدادی که فریب این تصاویر نمایشی اسماعیل خان در شبکههای اجتماعی را خورده بودند تصور میکردند طالبان به عقب رانده خواهند شد.
فردی دیگری از قریه طوبریان ولسوالی انجیل میگوید:
«آنروزهایی که جنگ در پنجشیر شروع شده بود ولسوال طالبان در مسجد ما آمده و امر کرد که باید شما ماهانه ۲۰ جوان را به ما بدهید تا به جنگ پنجشیر بفرستیم تا جهاد کنند. همان روزها شنیدیم که دولت پاکستان به امر امریکا در تاریکی شب پنجشیر را بمباران و مردم را قتل عام نموده است. روشن بود که رهبران فاسد و دزد به اصطلاح جبهه مقاومت زنده و سالم اند اما آسیب جانی و مالی را مردم فقیر دیدند.»
بعد از این که پنجشیر را گرفتند و امرالله صالح و احمد مسعود به تاجکستان فرار کردند، در شهر هرات هم تعداد طالب زیاد شد و در مدت چند روز تمام رییسان بخشهای دولتی را تبدیل کرده و به جای شان ملاها نصب گردید که هیچ یک شان ذرهای با اصول دفترداری بلدیت نداشتند.
نخستین حرکت اعتراضی ضدطالبان را زنان باشهامت هرات به نام خود به ثبت رسانیدند.
چنانچه در سرتاسر کشور، با ورود طالبان به داخل شهرها تمام سیستمهای دولتی و بانکی سقوط کرده و کشور به بحران رفت و شهر هرات که از جمله شهرهای تجارتی افغانستان است نیز غرق شد. از آنجایی که هرات مهد تمدن و فرهنگ بوده و در بطن خویش همیشه دانشمندان و فرهنگیان بیشماری را پرورانده است، مردم این شهر به ابتکار و ایستادگی خانمها دست به مظاهره زده چندین تظاهرات را در پیش درب ولایت برگزار کردند تا در دفاع از حقوق خود صدا بلند نمایند. طالبان چون نمیخواستند که صدای مردم اعتراض به گوش برسد، به دستگیری و لت و کوب معترضان پرداخته و کمرههای فلمبرداری را گرفتند. در یکی از تجمعهای مردمی در نزدیک تعمیر ولایت، طالبان بخاطر متفرق نمودن مردم فیر کردند و عدهای را زیر موترهای شان گرفتند که در نتیجه چند نفر کشته شد. اما جهت جلوگیری از پخش خبر آن تمام موبایلهای افراد به شمول دکانداران محل را جمع کرده و فلمها را پاک کردند.
به تاریخ ۱۷ سنبله ۱۴۰۰، طالبان اعتراض معلمان را مورد گلولهباری قرار دادند که استاد بشیراحمد افسری و استاد امید شریفی در اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند و تعدادی مجروح شدند. اما از کنار این جنایت آنچنان خونسرد گذشتند که گویا گنجشک را کشته باشند.
استاد بشیر احمد افسری و امید شریفی نخستین قربانیان عدالتخواهی در حاکمیت خونبار طالبی گشتند.
فوزیه کوفی و زنان دیگر زینتالمجالس در مذاکرات به اصطلاح «صلح» در دوحه گلو دریدند که «طالبان تغییر کرده است و آن فکرهای گذشته را ندارد» اما برعکس چون طالب نیروی اجیر و وابسته است، به فرمان و سود بادار عمل میکند.
در همان روزهای نخست روی چندتن را به اتهام دزدی سیاه نموده در جادهها به نمایش گذاشتند و سپس چهار تن را زیر نام «اختطافچی» در داخل شهر در چهار نقطه (چوک مستوفیت، چوک گلها، دروازه ملک و دروازه قندهار) آویزان کردند و مردم با دیدن این به وحشت افتیده و متیقن شدند که تکرار فجایع دور اول حاکمیت این جانیان در راه است. یکتن از ریکشارانان هرات بنام فیروزآغا که شاهد آن صحنه بود گفت:
«من بسیار ترسیدهام که در قرن ۲۱ هنوز هم کشوری است که چنین وحشتی در آن صورت میگیرد. ما قرنها عقب رفتیم و سالهای سال نیاز است تا دوباره کشور ما آزاد شود. با دیدن این رفتار طالبان به یقین رسیدم که این گروه عصر حجری هیچ وقت اصلاح نشده و با ایجاد ترس و وحشت بین مردم، حکومت خود را حفظ میکنند.»
مهاجران سرگردان غور که در گوشهای از شهر هرات در نبود کمترین امکانات بسر میبرند.
گرچه در دوران حاکمیت فاسد و پوشالی ع و غ هم مردم ما از فقر و بیکاری رنج میبردند اما با رویکار آمدن طالب، اقتصاد مملکت مطلقا سقوط نموده و اکثر کارمندان دولتی و شخصی وظایف شان را از دست دادند. با خیل عظیم بیکاران و افزایش روز به روز فقر و گرانی، دزدی و سرقت بیشتر گردیده است. هر روز صف بیکاران طویلتر گشته و وقتی داخل شهر شوید به نظر میخورد که روح از شهر گرفته شده و در دو طرف تمام سرکها افراد گرسنه، سرگردان و ناامید نشستهاند تا اگر رهگذری یک قرص نان خشک خیرات کند!
احمدشاه کراچیران در مورد دشواریهای زندگیاش میگوید:
«ما هشت نفر در خانواده هستیم، خانه ما در نوآباد است هر روز صبح زود با کراچی خود حرکت کرده به «قول اردو» میایم که کسی باری چیزی داشته باشد که انتقال برش بدهم و شب ساعت هفت الی هشت شب پیاده که دو ساعت راه است دوباره به خانه میروم ولی اکثر وقت هیچ کاری برای من پیدا نمیشود و دستخالی میرم خانه و شب گرسنه همه ما خواب میشویم و کرایه خانه ما که ۵۰۰ افغانی است مدت هشت ماه است که پرداخت نتوانستهام و صاحب خانه بعد از اینکه مطمین شد که چیزی ندارم که بخوریم دیگه هیچ پرسان نکرد خیر ببیند.»
عبدالحکیم یک تن از کارگران روزمزد کنار سرک در مورد روزگارش میگوید:
«وظیفه من پر کردن خاک در ماشین است ولی فعلا هیچ کس خانه نمیسازد که نیاز به ریگ و جغل داشته باشد. ما از صبح تا شب سر سرک نشسته و منتظر هستیم تا کسی بیاید و ریگ بخرد و ما پر کنیم ولی هیچ کسی نیست. امروز بعد از چند روز یک ماشین را پر کردیم که ۱۰۰ افغانی برایم دادند ولی حیرانم با این قیمتی با ۱۰۰ افغانی اولتر کدام مواد عاجل را بخرم، حتی نان خشک هم نمیشود.»
بلند رفتن سرسامآور نرخ مواد خوراکه در کشور فقر را دو برابر کرده است، نگاهی به نرخ بعضی اقلام اساسی در شهر هرات بیافکنیم، درمییابیم که وضعیت اسفباری بر مردم حکمفرما است: گاز قبلا فی کیلو ۴۰ افغانی فعلا ۹۰ افغانی، تیل فی لیتر قبلا ۳۰ افغانی فعلا ۸۰ افغانی، یک بوجی آرد ۵۰ کیلویی قبلا ۱۶۰۰ افغانی فعلا ۲۳۰۰ افغانی، یک بشکه روغن سهلیتره قبلا ۱۹۰ افغانی فعلا ۵۳۰ افغانی به فروش میرسد و هیچ کس پاسخگو نیست و فقط مردم است که این بار را متحمل میشوند.
از رسول که مرغ میفروشد در مورد فروشات این روزهایش پرسیدم:
«باور کنید که من قبلا روزانه حدود ۸۰-۱۰۰ کیلو مرغ میفروختم ولی فعلا چون کسی توان خرید مرغ را ندارد روزی ۲۰-۳۰ کیلو گوشت مرغ میفروشم و کرایه دکان ما هم نمیشود. مجبورکه ما هم دکان خود را بسته نماییم اما چه کار دیگری میتوانیم، هیچ کار نیست. این طالبان را خدا نیست و نابود کند که ما مردم را تباهتر و بدبختتر نمودند.»
طالبان با آویختن اجساد چند تن زیر نام «اختطافگران» خواستند بین مردم فضای وحشت و ترس ایجاد نمایند تا جلو اعتراض و خیزش مردم را بگیرند.
یکی از معضلههای جدی دیگر که میراث شوم بیست سال اشغال امریکا و ناتو و حاکمیت مافیایی شان است، خیل معتادان اند که موازی با تشدید فقر و بیکاری تعداد آنان نیز فزونی مییابد. تمام سرکهای شهر را معتادان پر نموده است و طبعا طالبان هیچ راهحلی برای این بیماری اجتماعی ندارند. در مواردی هم آنان را به ضرب و شتم به مراکز مختلف انتقال داده و شکنجه میکنند. دوستی اظهار میدارد که طالبان به معتادان گفتهاند یا ترک اعتیاد کنید یا بمیرید!
با توقف کمکهای خارجی که بعد از چور و چپاول دونرها و مراجع دولتی، بخش ناچیزی از آن صرف صحت و درمان اهالی شهر هرات میشد، ضربهای جبرانناپذیر خورده و اکثر کلینکهای خصوصی بسته شده اند. صدها داکتر و نرس بیکار شدهاند و به علت پرداخت نشدن معاشات کارمندان صحی، به دستفروشی و روزمزدی روی آوردهاند. چون کلینکهای شخصی یا مسدود شده و پرسونل ندارند و یا مردم توان پرداخت فیس را ندارند، همه بیماران به شفاخانههای دولتی هجوم آورده و پایوازان مریضان جای ندارند و در صحن شفاخانه شب و روز را میگذرانند.
از آنجایی که ستون فقرات یک جامعه را نسل باسواد و تحصیل کرده آن تشکیل میدهد که بین مردم آگاهی میبرند و در رشد جامعه نقش ادا میسازند، طالبان نوکران امریکا و پاکستان تلاش دارند تا سیستم آموزشی کشور را فلج ساخته و نصاب تعلیمی مکاتب و پوهنتونها را کاملا تغییر دهند. مهمتر از آن میخواهند نصف نفوس کشور را که زنان اند از آموزش و تحصیل باز دارند چون میدانند که اگر زنان یک جامعه آگاه شوند و برخیزند هیچ نیرویی نمیتواند سد راه ترقی و پیشرفت شان گردد. چنانچه در همین مدت کوتاه اعتراضات شجاعانه زنان خواب از چشم طالب ربوده در برابر شان به زور و فشار متوسل شدند و بر راهاندازی تظاهرات قید و بند وضع کردند.
طالبان تصمیم دارند تا مکاتب را هم بسان مدرسههای پاکستانی به مراکز مغزشویی و انتحارپروری تبدیل نمایند بناءً مکتبهای دخترانه را بسته و در مکتبهای پسرانه هم هیچ درس و آموزشی جریان ندارد. تعدادی از استادان بخاطر نگرفتن معاش مجبور به دستفروشی در شهر و بازار شدهاند و تعدادی هم به ایران فرار نمودند. وضعیت لیسه عالی طوبریان که در یکی از قریهجات ولسوالی انجیل موقعیت دارد بیانگر این وضع ابتر است. این مکتب ۸ تن معلم دارد که اکثرشان هم ملا هستند و علومدینی و قرآن را تدریس مینماید پس واضح است که از آموزش علوم طبیعی و مضامین علمی خبری نیست. اکثر اطفال بعد از سال چهارم، پنجم مکتب را رها مینمایند و به شغل های دیگر رو میآورند. در صنف اول ۴۰ الی ۵۰ شاگرد ثبت نام میکنند ولی در صنف ۱۲ به تعداد ۵ الی ۸ شاگرد فارغ میشوند. وقتی جویای دلیل این امر شدم، احسان یکتن از شاگردان صنف دهم گفت:
«در قریه ما بخاطری شاگردان علاقه به آموزش ندارند چون معلمهای خوب و مسلکی نداریم و والدین شاگردان بعد از پنج، شش سال وقتی میبینند که اولاد شان هیچ چیز یاد نگرفته اند آنان را از مکتب میکشند و میگویند حداقل کار کنید و به مصارف خانه کمک کنید. اکثر پسران ۱۳ الی ۱۵ ساله به ایران مهاجر میشوند و به کارگری میپردازد که در اخیر زیاد شان معتاد شده از ایران برمیگردند.»
نخستین تحفه طالبان به هرات بازگشت مجازاتهای قرونوسطایی و بدون محاکمه چند تن زیر نام دزد بود.
آشکاراست که پوهنتونها وضع بهتری ندارند. طالبان اجازه بازگشایی پوهنتونها را نداده بناءً تعداد زیادی از استادان و کادر علمی و مسلکی پوهنتون به دلیل بیسرنوشتی و مهمتر از آن مخالفت با نظام و طرز حکومت فرار نمودند. برعلاوه اکثر محصلان پوهنتون هرات درس را رها کردهاند و دیگر شوقی برای تحصیل تحت حاکمیت قرونوسطایی طالبان ندارند چون امیدی برای آینده در حکومت طالبان نمیبینند. «ن» یک تن از محصلان سال چهارم اداره و پالیسی پوهنتون هرات با ناامیدی اظهار میدارد:
«دوماه مانده بود که فارغ شوم که این طالبان وحشیصفت آمدند، قبل از آن آرزو داشتم که بعد از فراغت برای خود وظیفه پیدا کنم و زندگی خود را پیش ببرم ولی حالا برعلاوه از بیسرنوشتی و دربدری، دیگر امیدی برای زندگی نمانده است. از این به بعد برای ما هیچ جای کار کردن نیست فعلا خو کارگری کردن هم نیست که کار کنیم! حیران ماندهام چی کنم؟»
دولت ایران که در بخش فرهنگی فعال بوده و با تربیت انواع نوکران سربه زیر، فعلا از طالبان هم پذیرایی گرم کرده و از این وضعیت افغانستان سود کلان به جیب میزند. کوچکترین آنها جریان مجدد آبهای افغانستان است. گرچه تمام سفارتخانهها و قنسولگریهای کشورهای دیگر مسدود اند، اما قنسولگری ایران مشغول جمعآوری نسل جوان و فرستادن آنان به ایران بوده است. در این رابطه حامد یک تن از محصلان سال اول پوهنتون هرات گفت:
«ایران به تمام محصلان افغانستان از هر پوهنتون دولتی و شخصی زمینه تحصیل در ایران را در هر پوهنتونی که بخواهد مهیا میسازد و حتی محصل میتواند خانوادهاش را با خود ببرد و اقامه بگیرد. ویزهای که برای کارگران میدهند چندین ماه اعتبار دارد ولی ویزه تحصیلی در زودترین فرصت برای و برای معیاد طولانی برای محصلان میدهد.
فعلا اکثر محصلان پوهنتون هرات که توانایی مالی داشتهاند ویزه تحصیلی ایران را اخذ و راهی آنجا شدهاند که در آنجا اکثرا در ازای دوصد دالر فی سمستر درس میخوانند که این خود جفای بزرگ در حق مردم اففانستان است.»
برعلاوه اینان، تعداد زیادی خانوادهها نیز راه مهاجرت به سوی ایران را در پیش گرفته اند. مردم تمام وسایل خانه و دارایی شان را لیلام نموده و پولی گزافی به قاچاقبران داده و از ناچاری به ایران میروند تا حداقل زنده بمانند و در بدل ناگزیر هرگونه تحقیر و توهین از طرف سربازان و قاچاقبران را بپذیرند. به تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱ طالبان داکتر امرالدین را با شلیک گلوله بر موترش به قتل رسانیدند.
عبدالحکیم کارگر ۷۰ ساله که بخش زیاد عمرش را در مهاجرت و کار در ایران سپری کرده و یکی از شاهدان عینی قتلعام مهاجران افغان در اردوگاه سفید سنگ است، چنین ادعا دارد:
«من فعلا از ۵ صبح تا ۵ عصر در کنار سرک قول اردو نشسته هستم و موتر خاک پر میکنم. امروز یک موتر خاک پر کردم و ۱۰۰ افغانی کار کردم. بعضی روزها خوب است ولی اکثر روزها هیچ کاری نیست و بیکار نشستهام، بازهم میگویم مهاجرت به ایران بدترین اشتباه است. اگر در همین وطن خود از گرسنگی بمیریم بهتر است تا که در ایران مهاجر باشیم و درد توهین را بکشیم.»
امسال برعلاوه آفت طالبی، آفات طبیعی نیز گریبانگیر مردم ما شده است. خشکسالی در اکثر نقاط افغانستان باعث مضاعف شدن فقر و قیمتی مواد خوراکه گردیده است. تعداد زیادی از مردم غور و بادغیس به هرات مهاجر گردیدهاند که با چهرههای افسرده و پریشان، جایی برای پناه نداشته و با یک جوره لباس تن شان در جستجوی لقمه نان اند. این مردم نگونبخت که از کاشانه شان بیجا شده در هر قسمتی از شهر، کنار سرک عمومی، خانههای چهار دیواره و بدون کدام سقفی، در فقر و بدبختی شب را روز میکنند.
بیبی مهرو زن مهاجری از غور میگوید:
«ما هفتههاست در شهر هرات سرگردانیم. چند شب در یک سرک و چند شب در سرک دیگری میخوابیم و روز گدایی میکنیم تا چند نان خشک شود که به اولادهای خود بدهیم ولی اگر برای ما تا زمستان سرپناهی پیدا نشود، حتما از شدت سرما کودکان خود را از دست خواهیم داد.»
رسول یکتن دیگر از مهاجران گفت:
«امسال من گندم کشت کرده بودم ولی بخاطر خشکسالی حاصل نداد و وقتی میخواستیم گندم را درو کنم به یکی دیگری در ازای ۶۰ من اجاره دادم. وقتی گندمها را توسط گاو میده کرده و وزن کردم که ۶۱ من شد و از یک سال زحمت فقط یک من گندم رسید. بالاخره از گرسنگی مجبور شدیم به هرات بیاییم تا شاید با گدایی و یا هم روزمزدی زنده بمانیم.»
این هم نمونههای مختصری از وضعیت جاری در شهر هرات. شاید این نمونه تصویری باشد از سرتاسر افغانستان که کماکان در چنگ انواع ناامنی، فقر و بلاتکلیفی به سر میبرد و در چنگ موجودات عصرحجری و مزدور بیگانه اسیر است که دغدغه اصلی شان حجاب زنان، ریش مردان و ضدیت با علم و دانش است و از آنان انتظار کوچکترین تغییری در جهت رشد اقتصادی و رفاه مردم نمیتوان داشت. Tags: شماره مسلسل
Du muss angemeldet sein, um einen Kommentar zu veröffentlichen.