یک خدا! یک شاه! یک وطن! در حاشیه مرگ الیزابت دوم

دیگر درک اینکه مقدساتی مثل خدا، وطن و شاه بیشتر از آنکه مفاهیمی الهی باشند مفاهیمی کاملاً زمینی و بخاطر مصالحی کاملاً زمینی ساخته و پرداخته شده‌اند، موضوعاتی پیچیده و نیازمند اثبات نیستند! این انسانها و منافع طبقاتیشان است که خدا میسازد، میهن و شاه میسازد تا انسانهای بیشماری در راه بقا و اقتدار آنها کشتار کنند، ویران کنند و جان فدا کنند!
عروج ادیان تک خدایی در قرون وسطی از ضرورت زمینی متحد کردن قبایل متخاصم و ساختن قلمروی مشترک ناشی میشد، حاکمیت واحد و کسب سود بیشتر در مقابله با قلمروها و خدایان و شاهان و پیامبران رقیب بود. برای مثال ظهور دین اسلام و خدای واحد و سخن‌گو و نماینده زمینیش محمد پسر عبداللّه در شبه‌جزیره قبایل از هم‌گسیخته عربستان ضرورت پایان دادن به تخاصم قبایل و زمینه ساز وحدت آنها برای برپایی امپراطوری ثروت و جنایت اسلامی در تاریخ بشر بود. همین حکم را میتوان در مورد تمام امپراطوری‌ها از هخامنشیان گرفته تا مغول و رم و فرانسه بناپارتی و امپراطوری بریتانیای کبیر هم صادق دانست.
اما بخشهایی از سنن و فرهنگ طبقات مسلط برای حاکمیت در قرون وسطی به قرن ۱۸ و ۱۹ و تا امروز جوامع بشری با تفاوتهای زیادی منتقل شده است. با این پیش‌فرض که: “ قدرت دولتى نوين فقط کميته‌اى است که امور مشترک همه طبقه بورژوازى را اداره مينمايد” (مانیفست کمونیست_ کارل مارکس) و مقدسات قرون وسطی در خدمت اقتدار قدرت دولت جدید سرمایه‌داران قرار میگیرد، در یک کلام: “بورژوازى انواع فعاليتهايى را که تا اين هنگام حرمتى داشتند و بدانها با خوفى زاهدانه مينگريستند را از هاله مقدس خويش خارج کرد. پزشک و دادرس و کشيش و شاعر و دانشمند را به مزدوران جيره خوار خود مبدل ساخت.” (مانیفیست _ مارکس)
به این ترتیب متولیان خدا و شاه و میهن هم به مزدوران جیره‌خوار گردش سود و منافع حاکمیت و “امور مشترک همه طبقه بورژوازى” تبدیل شدند.
هیاهو‌ و تبلیغات کرکننده و آزاردهنده مرگ “الیزابت الکساندرا مری” معروف به الیزابت دوم پادشاه بریتانیای کبیر توجه زیادی را به علت وجودی این نهاد پرهزینه و بی‌مصرف جلب کرده است، قضاوتها به شکل حیرت انگیزی متفاوت و متضاد هستند!
از تحلیلهای مسخره و “دائی جان ناپلئونی” ایرانیان پاک‌نژاد و بدون خطا تا هزینه‌های میلیاردی دولت بریتانیای کبیر از صندوق مالیات مردم زحمتکش تا تجلیل پرطمطراق ولیعهد بازنشسته و “جارچی اعظم کاخ سلطنت” و رؤسای دو مجلس عوام و لردها بعنوان رعایای سلطنت و جنجال شبانه روزی تمامی تلویزیونهای و خادمین و مبلغین وضع موجود و مسابقه آنها برای نمایش دادن صف عمله و اکره دربار در لباسهای قرون وسطی‌ای منگوله دار و کلاههای پشمی و رژه مسخره حافظان نهاد سلطنت به اصطلاح مدرن تهوع آور و مسخره هستند.
ملکه الیزابت دوم مرد، او ۷۰ سال و ۲۱۴ روز سلطنت کرد یعنی طولانیترین دوران سلطنت در تاریخ انگلستان. اما مستقل از این تا یخ و اعداد و ارقام او وارث حاکمیتی بود که از “عصر ویکتوریایی” (دوران سلطنت ویکتوریا مقارن با عروج سرمایه‌داری انگلستان، تجارت و گسترش امپراطوری مستعمراتی بود که آفتاب در آن غروب نمیکرد) بجای مانده بود، در پایان جنگ دوم جهانی دیگر از امپراطوری بریتانیای کبیر جز نامی و چند کیلو مدال و مشتی مزخرفات و سرود ملی و سلطنت چیزی برجای نمانده بود!
مستعمرات رها شده بودند، دولت امریکا بعنوان قدرت پیروز در جنگ دوم جانشین سلطنت و میراث عصر ویکتوریایی شده بود، امروز دیگر از لاشه عریض و طویل بزرگترین کشوره استعمارگر‌جهان، ۱۶ کشور در یک اتحادیه اقتصادی به نام کشورهای مشترک المنافع چیزی برجای نمانده است، سلطه سیاسی باسمه‌ای شاهان و شاهزادگان ویلز در انگلستان. البته قابل ذکر است که چهار حکومت خودمختار انگلند، ویلز، اسکاتلند و ایرلند بر سر ماندن و یا نماندن در اتحادیه سلطنتی انگلستان و بریتانیای کبیر در جدال و کشمکشی دائمی هستند و بسیاری از کشورهای مشترک المنافع که از نظر سیاسی صرفا تابع سلطنت بریتانیا هستند در سودای از بیخ ریش کندن این تابوی مضمحل و قرون وسطی‌ای هستند.
امروز که الیزابت دوم بلاخره مرده است و پیرترین ولیعهده جهان یعنی پسرش جارلز ۷۳ ساله که اعلام فرموده دوست دارد بعنوان چارلز سوم سکه بنامش زده شود شاه شده است. در این سلطنت مدرن شاه یا ملکه هیچ مسئولیتی جز تولید مثل، سفر، سر زدن به کاخهای قرون وسط‌ایی، شکار، پیام دادن به مردم، اسب سواری، جهانگردی و اجرای مناسک احمقانه و پرهزینه که بیشتر به بالماسکه‌های قرون وسطایی‌ شبیه است ندارد! میلیاردها دلار هزینه خدم و حشم و مناسک تولد و ازدواج و وضع حمل و دست آخر مناسک مرگشان است، تا جایی که این خانم الیزابت دوم برای حمل تابوتش سفارش یک اتوموبیل شیک با پنجره‌های بزرگ برای اینکه مردم تابوتش را ببینند و حال کنند داده است.
اما خرج این همه هزینه از کیسه مردم بی‌دلیل هم نیست. نظام سرمایه‌داری در انگلستان این نهاده پوسیده و گندیده را برای حفظ اقتدار طبقاتی خودش نیاز دارد. این همه جنجال و مناسک و نمایش‌های قرون وسطایی بخاطر تحکیم وطن پرستی و ناسیونالیسم بریتانیای به اصطلاح کبیر است. از اسکاتلند که در آستانه اعلام رای‌گیری جدید برای استقلال است تا معرکه “برگزیت” و جدایی کل بریتانیای کبیر از اقتدار اتحادیه اروپا و اوج گرفتن زمزمه نارضایتی در ایرلند و تمایل به جدایی استرالیا و کانادا از سلطه سیاسی کشورهای مشترک المنافع همه و همه قرار است فعلاً و تا اطلاع ثانوی پشت تابوت ملکه سکوت کنند، به صف شوند و قدر خاندانی غرق در فساد اما سمبل وطن‌پرستی و ناسیونالیسم بریتانیای کبیر و اقتدار سیاسی اوباشی مثل بوریس جانسون را بدانند!
عربده‌های “خدا شاه را حفظ کند!” تنها و تنها در خدمت کنسرنها و بازار تجارت و تولید و رقابت سرمایه‌داران این کشور است.از جمله خدمات شگفت‌انگیز و میراث الیزابت دوم را اینطور مشق میکنند:۱۵ نخست وزیر و از جمله اولین آنها وینستون چرچیل از دست او حکم نخست وزیری گرفته‌اند، تعداد رئیس جمهورهای امریکا که با او دیدار کردند ۱۳ نفر است، به ۱۱۰ کشور سفر کرده، ۱۵۲ رهبر جهان ایشان را ملاقات کرده و از جمله کارهای مدرن او دادن پیام تبریک سال نو میلادی به رعایا بوده.
ناگفته نماند که رویا و مخدر زندگی شاهانه به اندازه مخدر کلیسا تاثیرگزار است.مردم در تصاویر و رپرتاژهای خانوادگی این خانوار تنها رویای سعادت، شاهزاده‌های اسب سوار و تجملات و سعادت اخروی و بهشتی در جامعه‌ای را تجربه میکنند که جز کار کار کار، مالیات، بیکاری و گرانی و مبارزه برای بهبود حداقل زندگی چیزی به نصیب نمیبرند!
اما بریتانیا در دوران شدیدترین بحرانها و تورم و گرانی اقتصادی بسر میبرد و چشم‌اندازه اعتراضات خیابانی و اعتصابات روز به روز به پیش‌صحنه اجتماعی رانده میشود. پیش‌بینی میشود که فردای مناسک کفن و دفن و بالماسکه مسخره دولت بریتانیا غوغای خیابانها، کارخانه‌ها و مراکز کار خواب راحت را از چشم سران و معرکه‌گیران خواهد ربود!