عراق درگیر تضادهای لاینحل
رویدادهای اخیرعراق که بااعلام کناره گیری مقتداصدر ازسیاست به درگیری خونین وکشته شدن ده ها نفروزخمی شدن صدها نفرازطرفین منازعه انجامید، محصول تضادوتناقضات ساختاری است که هرباربه بهانه ای سربازمیکند وقربانیان اصلی آن توده های زحمتکش عراق ازمذاهب وملیتهای مختلف هستند که برای حل مشکلات شان به دنباله روی از این ویا آن شعبه ازمذاهب ،مراجع تقلید وسران ایلات وعشایر وسایردستجات ملی ومذهبی وقومی وقبیله ای روی میاورندودرنهایت “گوشت دم توپ “کشمکشهای سیاسی واقتصادی رهبرانی میشوند که هرکدام برای بردن سهم بیشتراز درآمد کشورو نشستن بر پست ومقامات عالیه، روزی باهم عقد اتحاد و مودت میبندند وروز دیگربرروی هم شمشیرمیکشند .
بحران سیاسی اخیرعراق هم ازجنس همان تضاد وتناقاضات ساختاری است که از زمان برگزاری انتخابات پارلمانی ماه اکتبر سال ۲۰۲۱ و اختلاف بر سر تشکیل دولت جدید، انتخاب نخستوزیر و رئیسجمهوری آینده آغاز شد.
اعلام کنارهگیری مقتدی صدر از سیاست، روز دوشنبه این بحران را وارد مرحله خونین و جدیدی کرد.درگیریهائی که محدود به بغداد نشد بلکه مناطق دیگرعراق رانیز دربرگرفت. هواداران صدر ازجمله درشهرناصریه برخی ساختمانهای دولتی را به تصرف درآوردند. برغم اینکه مقتدا صدردر سخنرانی جنجالی خود “با پذیرش مسئولیت های خشونت های عراق، وتشکر از تلاش های نیروهای امنیتی عراق و حشدالشعبی به معترضین و حامیان خود یک ساعت فرصت داد تا منطقه سبز بغداد را ترک کنند.”اما درگیریها هم اکنون به بصره نیز کشیده شده است. به این دلیل روشن که علت درگیری وبحران مثل همیشه سهم خواهی در تقسیم قدرت است وتا این مسئله حل نشودودراین باره توافق حاصل نشود، بحران خاتمه نخواهد یافت بویژه اینکه دٌم این صاحبان قدرت هرکدام به یکی از دول مرتجع منطقه ویا کشورهای امپریالیستی بسته است که مسیرتحولات بدون دخالت وهماهنگی با آنها امکانپذیرنیست.
جریان صدرکه دارای قویترین فراکسیون درپالمان عراق است که پست نخست وزیری ویاریاست جمهوری را ازآن فراکسیون خود میداند اکنون با ائتلافی ازطرفداران جمهوری اسلامی وسایرگروها مواجه شده است که موقعیت اورا تضعیف میکند .صدرعلاوه بر طرفداران شیعه خود، سعی میکند برزمینه نارضایتی توده های مردم ازدخالت کشورهای خارجی بویژه جمهوری اسلامی درعراق ازشعارهای ناسیونالیستی و ملی گرائی نیزبهره ببرد تا توده ها وبویژه جوانان ناراضی ازوضعیت موجود را جذب کرده و بتواندموقعیت خودرا تقویت کند .همه این پارامترها و عوامل متعدد ساختاری دیگر درتحولان کنونی وآتی عراق نقش بازی میکنند ودرنهایت توازن قوا وسطح توافقات بین رهبران گروه ها ودسته جات مختلف ملی ،مذهبی ،مراجع تقلید وسران عشایرو حامیان خارجی آنها است که سرنوشت بحران فعلی را تعیین میکنند نه خواست ومطالبات توده های زحمتکش مردمی که بنا به شرایط و ازروی ناآگاهی و یا چاره ناپذیری به گوشت دم توب گروه های حاکم تبدیل شده اند.
سیستم سیاسی عراق نماینده ائتلافی است ازمحافل پرنفوذ اقتصادی ،مراجع تقلید ،سران ایلات وعشایر وگروه های اتنیکی مختلف که هرکدام بخشی ازتوده های مردم را صرف نظرازاینکه تاجراست ،استثمارگر است و یا کارگر وکشاورز زیرفرمان خود گردآورده اند.توده های زحمتکش مردم درحالیکه مشترکا توسطه این دسته حات وتجارو سرمایه داران وزمینداران شریک آنها استثمار وغارت میشوند وستم میبینند اما بدلیل تعلق مذهبی ،طایفه ای ،گروهی ویا تعلق به یکی ازمراجع تقلید و آیت الله ها، پتانسیل اعتراضی شان ازطریق دالان پیچ درپیچ مناسبات ،رابطه ها و تعصب ها ربوده میشود وعلیرغم منافع مشترک طبقاتی، اما به نفع دشمن مشترک طبقاتی خود بجان هم میافتند.
کشورعراق نیر همچون بسیاری ازکشورهای مشابه خود درخاورمیانه بدلیل دخالت کشورهای امپریالیستی و استعمارگر نتوانست مرحله عادی رشد اقتصادی و اجتماعی خودرا ازسربگذراند بنابراین وهرگز به یک دولت ملت ارتقاء نیافت .طبقات اجتماعی ازطریق احزاب وسازمانهای مربوطه نمایندگی نشدند ،هیئت های حاکمه، چه آنهائیکه آشکارادست نشانده قدرتهای جهان بودندوچه آنهائیکه دعوی استقلال وملی بودن میکردند عموما محصول بهم چسباندن وسازش موقتی رهبران وسران این مجموعه چندپارچه بلحاظ تعلقات ملی و مذهی و ایلی و عشایری بودند که دولت های کم دوام ومنازعات پی درپی را درپیداشته است.
درعراق مشت آهنین صدام این چندپارچگی را بمثابه “همبود”و نه “دولت ملت” ،زیرچترقدرت مرکزی حفظ کرده بود درحالیکه تضادهای درون آن حل نشده بودند. حمله امریکا به عراق که مدعی استقرار “دموکراسی ” دراین کشوربود علاوه برکشتار صدهاهزار نفر وویرانی کامل عراق ،موقعیت جدیدی راهم فراهم آوردتا این همبودبه زور بهم چسبیده شده تحت عنوان “ملت عراق” به اجزاء تشکیل دهنده خود تقسیم شوند. سران مذاهب ،فرقه ها وایلات وعشایروافراد وگروه های ذینفوذ این بار باقدرتی فزون تر وبا اسلحه ومهمات و پول فراوان وحمایتهای این یا آن قدرت خارجی واغلب با دعوی استقلال به جان هم افتادند وقربانی اصلی دراین میان توده های محروم وزحمتکش این کشوربودند وسرانجام نیز آمریکا ومتحدین اش با تسلط برمنابع موادخام وامورمالی این کشور، قدرت را به ترکیبی از ائتلاف وسازش سران طیف های مختلف پیش گفته سپردند که مجموعه تضادوتناقضات حل نشده آن موجد بحرانهائی است که هرازگاه ودرمقاطع مختلف نظیربحران اخیرکه درنتیجه اختلاف بر سر تشکیل دولت جدید، انتخاب نخستوزیر و رئیسجمهوری آینده آغاز شد، سرباز میکند. تضادهائی که درمناسبات حاکم برعراق راه حل قطعی وطولانی مدت ندارد .عراق به یک تحول انقلابی وبنیادی نیازدارد که مدت زمانی طول میکشد تا نیروهای اجتماعی وطبقاتی این نیاز بتوانند ازتشکل وآگاهی لازمه برای چنین تغییری برخوردارگردند.
متاسفانه بدلیل ضعف طبقه انقلابی و کم آگاهی وناآگاهی توده های زحمت کش مردم که اسیر خرافات مذهبی و قومی وقبیله ای هستند با عث شده است تا انقلابها وشورشهای گارگران ومحرومان وزحمتکشان این کشور فقط به جایجائی قدرت سرمایه داران وسران قبایل وقومها وعشیره ها درهرم قدرت منجرگردد .عوامل برشمرده وبسیاری عوامل دیگراقتصادی واجتماعی و فرهنگی دیگر که این مقاله گنجایش بحث آنها نیست، ازجمله دلایل لاینحل بودن تضادهای نهفته درجامعه عراق و حکمرانان فعلی آن وتشدید بحران نمایندگی سیاسی دراین کشور است .
یدی شیشوانی دهم شهریور۱۴۰۱