انترناسیونالیسم و جنگ در اوکراین

https://www.leftcom.org/fa/articles/2022-06-02/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86

از تهاجم روسیه به اوکراین اکنون نزدیک به دو ماه می‌گذرد. این تهاجم نیز، مانند دیگر درگیری‌های امپریالیستی در گذشته، یکبار دیگر پایبندی انترناسیونالیستی انقلابیون را به آزمون گذاشته است.

در سال۱۹۱۴، انترناسیونال دوم به طرز شگفت انگیزی نتوانست به قطعنامه های قبلی خود، برای استفاده از همه ابزارها برای متوقف کردن ماشین جنگی امپریالیستی، پایبند بماند. بلشویک‌ها، حزب تسنیاکی بلغارستان (بصورت محدود) و سایر احزاب انترناسیونال (مانند احزاب سوسیال دموکرات صربستان و لهستان) رهبری مبارزه انترناسیونالیستی علیه جنگ را بر عهده گرفتند. این امر به ویژه در مورد حزب کوچک سوسیال دموکرات صربستان بسیار مهم بود، زیرا صربستان، مانند اوکراین امروز، تحت تهاجم همسایگان قدرتمندتر خود قرار داشت. آنها با وجود تهاجم به اراضی صربستان، از دادن رای به اعتبارات جنگی خودداری کردند. یکی از اعضای اصلی این حزب، در سال ۱۹۱۵ این را اینگونه توضیح داد:

تا آنجا که به درگیری صربستان و اتریش-مجارستان مربوط میشد، برای ما روشن بود که کشور ما آشکارا در موقعیت دفاعی قرار دارد. صربستان از زندگی و استقلال خود دفاع می‌کرد که اتریش حتی قبل از ترور سارایوو، دائماً آن را تهدید میکرد. و اگر سوسیال دموکراسی حق مشروعی برای رای دادن به جنگ در هر جایی می‌داشت، قطعاً در صربستان بیش از هر جای دیگری، چنین می‌بود. با این حال، برای ما، واقعیت تعیین کننده این بود که جنگ بین صربستان و اتریش تنها بخش کوچکی از یک کلیت را تشکیل میدهد، صرفاً مقدمه ای برای جنگ جهانی و اروپایی، و در مورد این آخری – ما عمیقاً متقاعد شده بودیم که کاراکتر به وضوح مشخص آن، نمیتوانست چیزی جز امپریالیستی باشد. در نتیجه، ما – که بخشی از انترناسیونال بزرگ سوسیالیستی و پرولتری بودیم – این را وظیفه خود میدانستیم که قاطعانه با جنگ مخالفت کنیم.(۱).

دوشان آ. پوپوویچ

تمام سوسیالیست‌های انقلابی شکست طلب، در برابر موج بزرگ شوونیستی که آگاهی سوسیالیستی میلیون‌ها کارگر راموقتاً غرق کرده بود، ایستادگی کردند. یکی دوسال طول کشید تا عواقب واقعی جنگ، دامن هر دو طرف درگیر جنگ امپریالیستی را بگیرد. در روسیه، طبقه کارگر را به سرنگونی سوق داد، ابتدا تزاریسم، و سپس بورژوازی را که در سال ۱۹۱۷ تلاش می‌کرد تا انقلاب آنها را بدزدد. و در آلمان و اتریش-مجارستان، این قیام های توده ای کارگری بود که سرانجام به کشتار امپریالیستی در نوامبر ۱۹۱۸ پایان داد.

این اپیزودهای گذشته، الهام‌بخش سازمان‌های چپ کمونیستی امروزی ست که همه آنها با وجود داشتن اختلاف نظر با یکدیگر، در قبال جنگ، موضع انترناسیونالیستی اتخاذ کرده اند. نه تنها ما (۲)، بلکه دیگرانی مانند حزب کمونیست بین المللی (در همه انشعابات آن)، جریان کمونیست بین المللی، و همچنین سازمان های کوچکتر مانند گروه انترناسیونالیست چپ کمونیست (کانادا/فرانسه) و دیدگاه کمونیست انترناسیونالیستی (کره جنوبی)، همگی بیانیه‌هایی صادر و جلساتی برگزار کرده‌اند و بر اساس این قضیه، که «کارگران کشور ندارند» به تجزیه و تحلیل‌هایی رسیده اند. دو سازمان آخری، به «فراخوان به عمل» ما (۳) برای ایجاد کمیته‌های «هیچ جنگی، مگر جنگ طبقاتی» (NWBCW) در هر جایی که امکان‌پذیر باشد، پاسخ مثبت داده‌اند، همانطور که گروه جدل ( Controverses ) در بلژیک نیز دست به تهیه و انتشار لیستی از این سازمان‌ها ونیز بیانیه هاشان زده است. اینها را میتوانید در leftcommunism.org بخوانید.

خوشبختانه، سازمان‌های بیرون از سنت چپ کمونیستی، مانند KRAS (بخش IWA) آنارکو سندیکالیست در روسیه و گروه چک Třídní Válka (جنگ طبقاتی) نیز مبادرت با صدور بیانیه‌هایی در محکومیت هر دو طرف در جنگ و دعوت به «شکست‌طلبی انقلابی» کرده اند.

اما در ورای اینها، تصویر کمی گیج کننده تر است. در حالی که سازمان‌هایی مانند گروه کمونیست آنارشیست و فدراسیون همبستگی در بریتانیا گرایش به مواضع انترناسیونالیستی دارند، دیگر تشکل‌های آنارشیستی مانند آزادی و فدراسیون آنارشیست، بر این اساس که در اوکراین، مستقل از دولت، مقاومت کارگری وجود دارد که باید حمایت شود، به سمت دفاع‌گرایی، گرایش پیدا کرده‌اند. به نظر می‌رسد که گروه کارگران خشمگین جهان، نمیتوانند توافق کنند که چه موضعی اتخاذ کنند، در همان حال، حتی جنبش کمونیستیKPK (فرانسه، بلژیک و جمهوری چک) فریفته این داستان شده اند که مقاومت کارگری مستقلی در اوکراین وجود دارد که باید مد نظر گرفته شود. همه شواهد نشان می‌دهند که شبه‌نظامیانی که در آنجا می‌جنگند، وردستِ ارتش اوکراین هستند، اگر هم همانند گردان آزوف (با نشان SS Wolfsangel)، تشکیلاتی که در اصل متشکل از نئونازی‌ها بودند، هم نباشند، اما حالا از هر ناسیونالیستی استقبال می‌کنند. این ظاهرا شامل برخی از آنارشیست ها نیز میشود. و گرو‌ های آنارشیست زیادی در اروپای شرقی وجود دارند که در حمایت از اوکراین مواضع دفاعی اتخاذ کرده اند. فقط برای مثال، از یک گروه نقل قول میکنیم که نامش به عنوان مبارز آنارشیست ترجمه شده است. این یک نمونه از سردرگمی و دو اندیشی است:

ما، جمعی از مبارزان آنارشیست، به هیچ وجه طرفدار دولت اوکراین نیستیم. ما بارها از آن انتقاد کرده و از مخالفت با آن در گذشته حمایت کرده‌ایم ……. و قطعاً در آینده، زمانی که خطر تسخیر روسیه از بین رود، به این سیاست باز خواهیم گشت. همه دولت ها اردوگاه های کار اجباری هستند. اما آنچه اکنون در اوکراین اتفاق میافتد فراتر از این فرمول ساده و این اصل است که هر آنارشیست باید برای شکست کشور خود در جنگ بجنگد.(۴)

اولاً «کارگران کشور ندارند». دولت-ملت فقط تجسم کامل حاکمیت سرمایه است. سرمایه داران مالک کشور هستند (۴۰% از ثروت اوکراین در دست چند ده الیگارش است). بحثی که در اینجا مطرح میشود این است که جنگ ظاهرا به مبارزه طبقاتی ربطی ندارد و این مبارزه باید تا پایان آن تعلیق شود. همان موضع بسیاری از «سوسیالیست های» دفاع‌گرا در جنگ جهانی اول.

ما مقاومت کارگران را میستاییم که از مواضع سربازان روسی نشأت میگیرد که علی رغم پیامد های ناگوار، از جنگیدن خودداری کرده‌اند و همچنین ستایش از کارگران اوکراینی که قبل از افتادن به دام دفاع از ناسیونالیسم انتزاعی و دفاع از اموال استثمارگران شان، به حفظ جان خود مبادرت کرده اند. در این بین، روسیه و اوکراین هر دو آماده میشوند که کارگران را علی رغم خواستشان، گوشت دم توپ سازند (۵) این ماهیت جنگ امپریالیستی است که نظم سرمایه داری جهانی به راه انداخته است که در همه جا هزینه های آنرا چه از نظر انسانی و چه از نظر مادی، طبقه کارگر میپردازد.

و اما کسانی که برای یکی از طرفین در کشمکش امپریالیستی، اسلحه به دست میگیرند، در حقیقت علیه طبقه کارگر اسلحه به دست میگیرند. این نوع کنشگرها، انترناسیونالیست‌ها را به دلیل «هیچ کاری انجام ندادن» تمسخر می‌کنند، که در دیدگاه فوریت‌گرایانه آنها به معنای جانبداری از دولت و سرمایه‌داری است. آنارشیست های ما که در بالا مورد انتقاد قرار گرفتند، موضعی بسیار مشابه با تروتسکیست ها، استالینیست ها و مائوئیست ها، یعنی چپ سرمایه داری دولتی دارند. برای آنها «امپریالیسم» مرحله سرمایه داری نیست، بلکه سیاستی ست که فقط غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا از آن پیروی میکند. ما در مقاله‌های آینده خواهیم کوشید که بیشتر ساخت و پاخت این گرایش‌های مختلف را تجزیه و تحلیل کنیم، اما فعلا این یک نمونه از حزب برابری سوسیالیست (SEP) را ببینید:

باید تاکید کرد که مخالفت با پوتین به معنای همسویی با امپریالیسم نیست. محکومیت «امپریالیسم» روسیه و چین، توسط چپ دروغین، هیچ ارتباطی با تحولات تاریخی قرن بیستم و بیست و یکم ندادر.(۶).

ما با افتخار به این اتهام اعتراف میکنیم که همه دولت ها را امروز بخشی از یک پیوند امپریالیستی میبینیم. ممکن است قدرت‌های بزرگی وجود داشته باشند، و نیز آنهایی که ما گاها آنها را «امپریالیست‌های بازنده» نامیده‌ایم، اما همه آنها توسط یک سیستم یغماگر، مجبور هستند تا مرگ و ویرانی را در سراسر کره زمین به ارمغان آورند. همانطور که نقل قول سال ۱۹۱۵ پوپوویچ در بالا نشان میدهد، امروز برای ما حمایت از هیچ «گزینه بین بد و بدتر» وجود ندارد.

نظر حزبِ برابری سوسیالیست، همچنین خطر دیگری را نشان میدهد. در ذهن سرمایه داران دولتی، مخالفت با پوتین لزوماً به معنای مخالفت با جاه طلبی های امپریالیستی روسیه نیست. بنابراین شعار کوتاه «نه ناتو نه پوتین» (که سازمان کارگران انگلستان در اولین اعلامیه خود (۷) در مورد جنگ منتشر کرد) به راحتی قابل تحریف است تا حمایت از روسیه را پنهان کند. این چیز جدیدی نیست. انترناسیونالیست های واقعی به خوبی میدانند که چپ سرمایه تلاش میکند که شعارهای ما را بدزدد (بالاخره، آن‌ها قبلا هم «کمونیسم» و «انترناسیونالسیم» جعلی را ارائه کرده اند). قبلاً برخی، از نماد «هیچ جنگی، مگر جنگ طبقاتی»، بدون اینکه در مورد معنای آن بحث کنند، استفاده کرده‌اند. یکی از وظایف ما افشای پرچم‌های دروغینی است که آنها به اهتزاز در می‌آورند، زیرا آنها صلح‌طلبی و یا حمایت از یک جناح امپریالیستی («گزینه بین بد و بدتر») را پنهان می‌کنند. در هفته های آینده در این مورد حرف های بیشتری برای گفتن خواهیم داشت.

مبارزه برای رهایی از کل این شیوه تولید، بسیار پیچیده و طولانی مدت است. ما راجع به چیزی کمتر از انقلاب صحبت نمیکنیم. این تنها زمانی میتواند محقق شود که توده وسیع طبقه کارگر به طور هدفمند گرد هم آیند تا آن را انجام دهند. برخی ها خیلی راحت وانمود میکنند که در حال حاضر راه حل „واقعی“ دارند. این یک ذهنیت سندیکالیستی ست که برای افزایش دستمزد چانه میزند، اما نه برای پایان دادن به سیستم مزدی. به طور مشابه، رفرمیسم چنین احزاب سیاسی «چپ»، از نگرش این چنینی ناشی می‌شود که گویا سوسیالیسم یا کمونیسم فقط کنترل دولتی و نسخه‌ «خوش‌خیم‌تر» جامعه موجود یعنی سرمایه‌داری ست. این میراث ضدانقلابی، نه از انقلاب روسیه، بلکه از شکست آن پدید آمده است، و کاملاً با جامعه «مشارکت آزادانه تولیدکنندگان» مورد نظر مارکس بیگانه است.

در عوض، ما این نگرش دراز مدت را داریم که در سال‌های آینده، باید هم بر ضد جنگ و هم بر ضد سرمایه‌داری بجنگیم. به همین دلیل است که ما از هیچ جنگی، مگر جنگ طبقاتی، پشتیبانی میکنیم. این نه تنها تلاشی است برای گردآوری انقلابیون واقعی حول یک موضع ضد جنگ، بلکه با استفاده از این توافق، با اطمینان خاطر و اتکا به آگاهی، در سطح وسیعی، به طبقه کارگر پیام ضد سرمایه‌داری داده خواهد شد که کمونیسم تنها جامعه‌ای است که می‌تواند به جنگ خاتمه دهد. اما کمونیسم را نمیتوان از بالا تحمیل کرد. این فقط میتواند از یک جنبش واقعی طبقه کارگر ناشی شود، که جمع های کوچک انقلابی جزء اساسی آن هستند. نقطه شروع حرکت ما بسیار ضعیف می‌باشد، وجود یک قرن تبلیغات ضد انقلابی و دهه ها عقب نشینی طبقاتی، به این معناست که موانع عظیمی برای عروج یک جنبش طبقاتی وجود دارد. مطمئناً این جنبش یک شبه شکل نخواهد گرفت. با این حال، آنچه که باید مد نظر باشد، بحران فزاینده فلسفه بقاء بشری ست که یک راه حل انقلابی و جهانی را میطلبد. فقط طبقه کارگر جهانی میتواند این کار را با پایان دادن به استثمار سرمایه داری و ختم جنگ امپریالیستی انجام دهد. به همین دلیل است که ما به چیزی مانند «هیچ جنگی، مگر جنگ طبقاتی»، نیاز داریم. ما در «فراخوان به عمل» اصلی خود، نحوه نگرش خود به جهان پیرامونی را مطرح کردیم. با این حال، ما انتظار نداریم که سایر سنت های دیگر، مقید به هر لغت به لغت آن باشند.

بر اساس میراثی که حزب کمونیست انترناسیونالیست در مبارزه بر علیه هر دو جناح امپریالیستی در جنگ جهانی دوم (۸) به ما واگذار کرده است و نیز تجربه گذشته ما از مبارزه علیه جنگ در عراق و همچنین بحث‌های کنونی با دیگرانی که دیدگاه انترناسیونالیستی دارند، پیشنهاد میکنیم که حداقل مبنای همکاری شامل نکات زیر باشد:

علیه سرمایه داری، امپریالیسم و هر نوع ناسیونالیسمی. عدم حمایت از سرمایه های ملی، یا هر دولت – ملتی که در آینده شکل گیرد و رد «گزینه بین بد و بدتر».

برای جامعه‌ای که در آن دولت‌، کار مزدی، مالکیت خصوصی، پول و تولید برای سود جای خود را به دنیایی از تولیدکنندگان آزادانه می‌دهند.

علیه هجمه های اقتصادی و سیاسی که جنگ کنونی و جنگ های آینده بر سر طبقه کارگر خواهد کرد.

برای مبارزه خودسازمانده طبقه کارگر، برای تشکیل کمیته های اعتصابی مستقل، مجامع توده ای و شوراهای کارگری.

علیه ظلم و استثمار، برای اتحاد طبقه کارگر و گرد هم آمدن انترناسیونالیست های واقعی.

راه پیش رو آسان نخواهد بود، اما با توجه به جدی بودن وضعیت، جمع های انقلابی باید از هم اکنون وارد عمل شوند تا راه را برای جنبش طبقاتی گسترده تر بین المللی فردا آماده کنند.

سازمان کارگران کمونیست

۲۳ آوریل ۲۰۲۲

یادداشتها:

(۱) اگرچه پوپوویچ قرار بود صربستان و حزب را در سال ۱۹۱۷ ترک کند، زمانی که این حزب شروع به حمایت از قدرت های آنتانت کرد. او یک سال بعد در لندن درگذشت. او ابتدا در گورستان هایگیت، در نزدیکی کارل مارکس به خاک سپرده شد، اما، با توهین شدید به انترناسیونالیسم او، تیتویست‌ها بقایای جسد او را در سال ۱۹۵۹ به «کوچه بزرگان» در بلگراد منتقل کردند.

(۲) چندین بیانیه در سایت ما وجود دارد، اما اولین مورد در اولین روزهای جنگ، که مورد توافق کل ICT بود، عبارت زیر است: leftcom.org

(۳) leftcom.org

(۴) crimethinc.com

(۵) به همه مردان روس در سن نظامیگفته شده است که برای فراخوانی آماده باشند و اوکراین مردان ۱۸ تا ۶۰ ساله را از خروج از کشور منع کرده است. و فقط برای تأکید بر ماهیت این جنگ، دولت زلنسکی از قبل برنامه هایی را برای محدود کردن حقوق کار به نفع سرمایه طراحی کرده است. نگاه کنید به: opendemocracy.net

(۶) wsws.org

(۷) leftcom.org

(۸) حزب کمونیست انترناسیونالیست (PCInt) در سال ۱۹۴۳، با موضع گیری علیه همه طرف های درگیر جنگ جهانی دوم، تأسیس شد. مبارزه آن به قیمت جان برخی از اعضایش به دست گشتاپو و استالینیست ها تمام شد. همچنین خواستار یک جبهه متحد پرولتری علیه جنگ شد و از پیوستن همه کارگران سنت های مختلف استقبال کرد. درخواست تجدیدنظر آنها در 1 فوریه ۱۹۴۱ توانست اعلام کند که:

کارگران (برچسب تعلق سیاسی آنها اهمیتی ندارد) به اشاعه دهندگان فراخوان حزب ما تبدیل شده اند و با بحث و شفاف سازی و پذیرش ایده هایی که آنها را توجیه میکند، اولین تماس ها و اولین گروه های سازماندهی شده در محیط کار را آغاز کرده اند. از این گذشته، کارگران به وضوح نشان داده‌اند که با وجود روسا و نوکران فاشیست‌شان، اکنون در هنر سازمان‌دهی استاد هستند.

leftcom.org